loading...
دریای همیشه پارس
فرزند کوروش بازدید : 192 پنجشنبه 16 تیر 1390 نظرات (1)
زمانی کزروس به کورش بزرگ گفت چرا از غنیمت های جنگی چیزی را برای خود بر نمی داری و همه را به سربازانت می بخشی. کورش گفت اگر غنیمت های جنگی را نمی بخشیدیم الان دارایی من چقدر بود؟ گزروس عددی را با معیار آن زمان گفت. کورش یکی از سربازانش را صدا زد و گفت برو به مردم بگو کورش برای امری به مقداری پول و طلا نیاز دارد. سرباز در بین مردم جار زد و سخن کورش را به گوششان رسانید.مردم هرچه در توان داشتند برای کورش فرستادند. وقتی که مالهای گرد آوری شده را حساب کردند ، از آنچه کزروس انتظار داشت بسیار بیشتر بود.کورش رو به کزروس کرد و گفت ، ثروت من اینجاست.اگر آنها را پیش خود نگه داشته بودم ، همیشه باید نگران آنها بودم . زمانی که ثروت در اختیار توست و مردم از آن بی بهره اند مثل این می ماند که تو نگهبان پولهایی که مبادا کسی آن را ببرد.
فرزند کوروش بازدید : 157 پنجشنبه 16 تیر 1390 نظرات (0)
 تختگاه عیلامیان ، منطقه شوش در خوزستان بود و در همین جا بود که حدود ۳۳۰۰ سال پیش زیگورات یا در تلفظ اصیل آن « ذیقورات» چغازنبیل ساخته شد . زیگورات در مرکز شهری به نام «دوراونتاش » در ۳۵ کیلومتری جنوب خاوری شهر شوش فعلی قرار داشت و پیشکشی بود برای دو تن از خدایان بزرگ عیلام به نام های «اینشوشیناک» و «نپیریشا» . تختگاه عیلامیان ، منطقه شوش در خوزستان بود و در همین جا بود که حدود ۳۳۰۰ سال پیش زیگورات یا در تلفظ اصیل آن « ذیقورات» چغازنبیل ساخته شد . زیگورات در مرکز شهری به نام «دوراونتاش » در ۳۵ کیلومتری جنوب خاوری شهر شوش فعلی قرار داشت و پیشکشی بود برای دو تن از خدایان بزرگ عیلام به نام های «اینشوشیناک» و «نپیریشا» .
«ذیقَورَّت» با تشدید بر روی «ق» و «ر» واژه ای اکدی است. این واژه که ایرانیان آن را زیگورات تلفظ می کنند از فعل zaq&#۲۵۷;ru به معنای «بلند و برافراشته ساختن» گرفته شده است.
واژه چغازنبیل نیز متشکل از دو بخش «چغا » به معنای تپه و زنبیل به معنای سبد است . گویا پیش از آن که زیگورات را از دل خروارها خاک بیرون بکشند ، ویرانه های تپه مانندش یک زنبیل واژگونه را تداعی می کرد و بدین سبب بومیان محل نامش را چغازنبیل گذاردند.
زیگورات از خشت و آجر ساخته شده و به رغم ابهت کم نظیر خود ، ظاهری ساده دارد و اصلاً شاید آن ابهت ، نشأت گرفته از این سادگی باشد . اینجا همه چیز کاملاً ملموس است و معبد ۳۳۰۰ ساله ، بی واسطه با تماشاگران شگفت زده خود سخن می گوید.
آجرهای کتیبه دار به خط میخی عیلامی و اکدی که روی دیوارها به فاصله هر ۱۰ رج به کار رفته اند و تنها عناصر تزئینی بنا به شمار می آیند ، از نام و نسب سازنده بنا – اونتاش نپیریشا (شاه عیلام ) – حکایت می کنند و این که او این معبد را چگونه و برای چه ساخت:
«من اونتاش ـ گال پسر هوبانومنا، شاه انزان و شوش (همین که) محل شهر محصور شد، در آنجا شهر اونتاش ـ گال و مکان مقدس را ساخته ام؛ در آنجا یک Kukunnum طلایی ساختم؛ آن را در یک حصار بیرونی و درونی محصور کردم. شاهان قدیم Kukunnum نساخته بودند، من آن را ساختم.»


● گشودن رازهای سر به مهر
زیگورات چغازنبیل در نیمه اول سده بیستم میلادی شناسایی و از سال ۱۹۵۱ میلادی طی ۱۱ سال به وسیله رومان گیرشمن، باستان شناس فرانسوی، از زیر خاک بیرون کشیده شد. گیرشمن عقیده دارد که زیگورات، ساختمانی ۵طبقه با حدود ۵۲ متر ارتفاع بوده است. اما اکنون فقط طبقات اول و دوم به بلندای ۲۵ متر باقی است. آوار سه طبقه فروریخته به شکل تلی از خاک در بالای زیگورات دیده می شود.
از درهای چوبی معبد که با میله های شیشه ای تزئین می شدند ، چیزی باقی نمانده ، اما پاشنه سنگی درها در گوشه ای از محوطه به چشم می خورند. بی شک دروازه های ورودی زیگورات شکوه گذشته را ندارند ، اما هنوز هم سخت باصلابت جلوه می کنند و اگر خوب بنگریم ، شاید گاوهای نری را که در کنار دروازه ها جاخوش کرده بودند و از معبد محافظت می کردند ، ببینیم . قطعاتی از این گاوهای سفالین از محوطه زیگورات به دست آمده است ، به علاوه مهرهای استوانه ای و اشیای تزئینی از جنس سنگ و سفال و فلز که در هر معبدی به وفور یافت می شدند .
زیگورات به صورت طبقات متداخل ساخته شده بود و هر طبقه بالاتر و البته کوچکتر از طبقه دیگر بود .
در واقع زیگورات یک جور هرم بود که احتمالاً پنج طبقه داشت ؛ اما امروزه تنها دو طبقه از آن باقی است و بقایای طبقات بالاتر نیز به شکل تلی از خشت به چشم می آید. داخل معبد تو پر است و جز پلکان هایی که در چهار طرف بنا تعبیه کرده اند و راهی است برای رسیدن به طبقات بالا ، فضای درونی دیگری دیده نمی شود.
درون حصار اصلی و مقابل سه ضلع از چهار ضلع زیگورات، سه سکوی مدور با کتیبه هایی به خط میخی دیده می شود. باستان شناسان حدس می زنند که این سکوها پایه مجسمه های بزرگ شاه عیلام بوده اند.
همچنین در برابر شش دروازه از دروازه های هفتگانه زیگورات، آثار معابد کوچک نمایان است. این معابد به دیگر خدایان عیلامی اختصاص داشتند و زیارت آنها مقدمه ای بود برای عبادت خدای اینشوشیناک.


● نردبان آسمان
نظام پلکانی زیگورات نماد عروج به آسمان است و به عقیده گیرشمن بالاترین طبقه جایگاه زندگی خدای عیلام بوده است. پلکان های زیگورات درهای چوبی داشته اند. اگرچه اکنون اثری از آنها باقی نیست، اما پاشنه های سنگی نشان می دهد که ابعادشان چگونه بوده است. دو پله از پلکان ها فقط تا طبقه اول بالا می روند و مخصوص درباریان و کاهنان دون رتبه ای بوده اند که اجازه دسترسی به طبقات بالاتر را نداشته اند. دو پلکان دیگر تا طبقه چهارم امتداد داشته اند. پلکان ضلع جنوب شرقی شکوهمندتر است و می توان آن را محل بالا رفتن شاه عیلام به حساب آورد.
شاه و معدودی از همراهانش تا طبقه چهارم بالا می رفته اند، سپس همراهان می ایستاده اند و شاه با هدایت کاهن اعظم وارد معبد اصلی در طبقه پنجم می شده است. او تنها کسی بوده که می توانسته منظره بی نظیری از قلمروی خویش را از آن بالا ببیند.
نزدیک حصار سوم زیگورات و در سمت جنوب شرقی آن بقایای کاخ های شاهان عیلامی و مقابرشان به چشم می خورد.
در این بخش پنج آرامگاه زیرزمینی به همراه آثاری چون تزئینات شیشه ای و گل میخ های لعابدار کشف شده است. اینجا را می توان جایگاه ابدی شاهان عیلام دانست.
زیگورات که طی قرون و اعصار زیر تلی از خاک مدفون شده بود ، در فاصله سال های ۱۳۳۰ تا ۱۳۴۱ توسط رومان گیرشمن ، باستان شناس بزرگ فرانسوی، از زیر خاک بیرون آمد و پاره ای از رازهای سر به مهر خویش را عیان کرد . سپس در تابستان سال ۱۳۵۷ همراه با تخت جمشید و میدان نقش جهان اصفهان در فهرست میراث فرهنگی جهان جای گرفت .
آن زمان، کمتر کسی زیگورات را می شناخت یا تصویری از آن در ذهن داشت و امروز نیز از پس قریب ۳۰ سال زیگورات همچنان نسبت به سایر آثار تاریخی ایران ناشناخته تر است، در حالی که از تمام آثار جهانی ایران کهن تر است و در نوع خود اثری بی همتا به شمار می رود .
[تصویر: break.gif] 
فرزند کوروش بازدید : 283 پنجشنبه 16 تیر 1390 نظرات (1)
شوش يكي از قديمي ترين شهرهاي جهان است. حفاريهاي باستان شناسي نشان مي دهد كه اين منطقه در 9000 سال پيش از ميلاد محل سكونت كشاورزان بوده .آنها از زندگي خود آثاري بر جاي گذاشته اند كه اكنون به صورت تپه هاي گوناگون باستاني كشف شده است .در 5000 سال پيش از ميلاددر اين مكان مردم در قلعه زندگي مي كردند و از4000سال پيش زندگي در شوش به صورت شهري در آمده است. اين منطقه كه بين رودهاي كرخه و دز قرار دارد پايتخت سياسي ايلاميها بوده است. قلعه ايلاميها روي تپه اي در مركز شهر شوش واقع بوده كه فرانسويها روي آن قلعه جديدي احداث نموده اند . در كنار آن تپه شاهي قرار دارد كه احتمالا به صورت زيگورات بوده. است و درنزديكي آن تپه صنعتگران قرار دارد. آشوربانيپال بين سالهاي 465-460 قبل از ميلاد شهر شوش را فتح كرد و آنرا مانند ديگر فتوحات آشوريها با خاك يكسان كرد. داريوش اول هخامنشي آنجا را بازسازي نمود و كاخ آپاداناي خود را در تپه شاهي برپا نمود. خشايارشا نيز در شوش زندگي مي كرده است.در زمان اردشير اول متاسفانه در اثر آتش سوزي بزرگي اكثر بناهاي شوش از بين رفتند .بقاياي اين آثار باستاني در قرن بيستم از زير خاك بيرون آمدند. قسمت عمده اي از آنها در اثر تسطيح دشت خوزستان براي اهداف كشاورزي از بين رفته است و جنگ تحميلي نيز خسارات زيادي به آثارباستاني وارد كرده است . حفاريهاي غير مجاز ساكنين دشت و حمله باستان شناسان غربي ، باعث شده است قسمت عمده اي از اين آثار از بين برود يا به موزه هايي همچون لوور برسد

شمال دشت خوزستان كه محل ورود سه رود كارون كرخه و دز به اين دشت رسوبي و حاصلخيز است محل مناسبي براي استقرار بشر اوليه بوده است، كه به تازگي با تكثير نباتات و اهلي كردن حيوانات آشنا شده بود. در 5000 سال پيش از ميلاد آنها با احداث آبراهها و سدهايي مشكل آبرساني را حل نمودند . باستان شناساني همچون گيرشمن و ژان پرو بقاياي ساختمانهاي عظيمي را در تپه هاي شوش كشف كردند كه نشان از اهميت اين تپه ها در منطقه ميدهد. در كل دشت شوش تپه هاي فراواني وجود دارد و نشان ميدهد در پهنه عظيم اين دشت اجتماعات فراوان پراكنده كشاورزي وجود داشته است كه مركز همه آنها در شوش بوده و همگي از نظر فرهنگ صنعت و نحوه زندگي با هم وحدت داشته اند .  مقبره دانيال نبي يكي از پيامبران نيز در اين شهر قرار دارد و مورد توجه اهالي است . در كتاب مقدس ذكر شده است كه مقبره استر در شوش است ولي آنرا در همدان مي يابيم . به طور حتم مي توان مقبره اي را كه در عكس مشاهده مي كنيد به دانيال نبي از پيامبران يهود نسبت داد كه با معماري سنتي ساكنان خوزستان ساخته شده است
فرزند کوروش بازدید : 864 پنجشنبه 16 تیر 1390 نظرات (0)
بگذارید هر کس به آیین خویش باشد
زنان را گرامی بدارید

فرودستان را دریابید
و هر کس به تکلم قبیله ی خود سخن بگوید
آدمی تنها در مقام خویش به منزلت خواهد رسید
گسستن زنجیرها آرزوی من است
رهایی بردگان و عزت بزرگان آرزوی من است
شکوه شب و حرمت خورشید را گرامی میداریم
پس تا هست
شب هایتان به شادی باشد و
روزهایتان راز دار رهایی باد
این فرمان من است
این سخن وصیت من است
او که آدمی را از ماوای خویش براند
خود نیز از خواب خوش رانده خواهد شد
تا هست
هوادار دانایی و تندرستی باشید
من چنین پنداشته ام
چنین گفته
و چنین خواسته ام
فرزند کوروش بازدید : 245 پنجشنبه 16 تیر 1390 نظرات (0)
يوتاب
سردار زن ايراني كه خواهر آريوبرزن سردار نامدار ارتش شاهنشــــــاهي داريوش سوم بوده است. وي در نبرد با اسكندر گجــستك همراه آريوبرزن فرماندهي بخشي از ارتش را بر عهده داشته است او در كوهـهاي بختياري راه را بر اسكندر بست . ولي يك ايراني راه را به اسكندر نشان داد و او از مسير ديگري به ايران هجوم آورد. با اين حال هم آريوبرزن و هم يوتاب درراه ميهن كشته شدند و نامي جاويدان از خود بر جاي گذاشتند.

درياسالار بانو آرتميز
نخستين بانوي درياسالار جهان . او به سال 480 پيــش از ميلاد به مقام درياسالاري ارتش شاهنشاهي خــشايارشاه رسيد و در نبرد ايران و يونان ارتش شاهنشاهي ايران را از مرزهاي دريايي هدايت مي كرد .
تاريخ نويسان يونان او را در زيبايي برجستگي و متانت سرآمد تمامي زنان آن روزگار ناميده اند.

آتوسا
ملكه بيش از 28 كشور آسيايي در زمان امپراتوري داريـــــــــــوش بزرگ . هرودت پدر تاريخ از وي به نام شهبانوي داريـــــوش بزرگ ياد كرده است وآتوسا را چندين باد در لشكر كشي هاي داريوش ياور فكري و روحي داريوش بزرگ دانسته است.

ارتادخت
وزير خزانه داري و امور مالي دولت ايران در زمان شاهنشاهي اردوان چهارم اشكاني. به گفته كتاب اشكانيان اثر دياكونوف روســــي خاور شناس بزرگ او ماليات ها را سامان بخشيد و در اداره امور مالي كوچكتـــــرين خطايي مرتكب نشد و اقتصاد امپراتوري پارتيان را رونق بخشيد.

آزرمي دخت
شاهنشاه زن ايراني در سال 631 ميلادي. او دختر خـــــــــسروپرويز بود. كه پس از "گشتاسب " بر چندين كشور آسيايي پادشاهي كرد.

آذرناهيد
ملكه ملكه هاي امپراتوري ايران در زمان شاهنـــــــشاهي شاپور يكم بنيانگزارساسله ساساني نام اين ملكه بزرگ و اقتدارات دولتي او در قلمرو ايــــران دركتيبه هاي كعبه زرتشت در استان فارس بارها آمده است و او را ستايـش كرده است.

پرين
بانوي دانشمند ايراني . او دختر كي قباد بود كه در سال 924 قبل از مــيلاد هزاران برگ از نسخه هاي اوستا را به زبان پهلوي براي آيندگان از گوشه و كنار ممالك آريايي گرداوري نمود و يكبار كامل آن را نوشت و نامش در تاريخ ايران زمين براي هميشه ثبت گرديده است.

فرخ رو
نام او به عنوان نخستين بانوي وزير در تاريـــــخ ايران ثبت شده است وي از طبقه عام كشوري به مقام وزيري امپراتوري ايران رسيد.
فرزند کوروش بازدید : 375 پنجشنبه 16 تیر 1390 نظرات (0)
تاريخ جهان مملو از جنگ‌هايي است كه آرزوهاي ملل ضعيف را براي يك زندگي آرام بر باد دادند و صلح و آرامش را در دوران مختلف از بشر گرفتند. جنگ‌هايي كه بعد از گذشت هزاران سال، هنوز نام متجاوزان آن در سرزمين‌هاي مورد تهاجم به بدي ياد مي‌شود و هيچ ملتي ستمي را كه بر او روا داشته شده از ياد نمي‌برد، چرا كه در واقع حقوق انساني او سلب شده و نتوانسته است به آنچه كه حق مسلم و خدادادي او بوده برسد اما هنوز بسياري از ملت‌هايي كه كشورشان توسط كوروش هخامنشي، شاه ايران تصرف شد، آن دوره را جزو آرام‌ترين دوران تاريخ خود مي‌دانند. ايرانيان را به اين واسطه جزو پيشگامان حقوق بشر در تاريخ مي‌شناسند.
برخي كوروش را منادي صلح و آزادي مي‌دانند. سازمان ملل متحد، منشور او را به عنوان يكي از عالي‌ترين فرامين حكومتي جهان بر ديوار تالارهاي معروفش نصب كرده تا همواره در مقابل چشم نمايندگان ملل متحد باشد. شيوه حكومت‌داري كوروش از چند جهت قابل تامل و بررسي است.
1ـ اين‌كه شيوه‌هاي رفتاري او در صحنه سياسي بين‌المللي جهان قديم، نمونه‌اي كامل از يك ديپلماسي موفق بود كه با اتكا به شرايط زماني و مكاني، تحليل‌هاي دقيقي ارائه مي‌كرد. كوروش در عين اقتدار، نيك مي‌دانست قدرت نظامي هميشگي و جاوداني نيست و آنچه مردم يك سرزمين را به متابعتي قلبي و دائمي وامي‌دارد، احترام به عقايد آنان، برخوردي از سر مهر و بدون تبعيض است. بر همين مبنا او هنگام ورود به هر سرزميني كه فتح مي‌شد، خود را نماينده خداي بزرگي معرفي مي‌كرد كه مردم آن سرزمين به آن معتقد بودند. او مراسم پادشاهي خود را در بابل به سبك بابليان و در معبد مردوك انجام داد. او با شناخت كاملي كه از اختلاف كاهنان مذهبي با نبونيد پادشاه بابل داشت، ‌در اول قدم، خداياني كه نبونيد از شهرهاي مختلف به بابل آورده بود، به معابدشان بازگرداند. معابد خراب آنها را از نو بنا و تعمير و خود را نه پادشاه كه نماينده مردوك براي رهايي مردم معرفي كرد. او به جنگ قدرت با كاهنان نپرداخت و قدرت آنان را تقليل نداد. او، خود را نماينده خداي يهوه معرفي كرد كه براي رهايي اقوام از اسارت، اقدام به تصرف بابل كرده است. اين گفته با اتكا به حرف‌هاي اشعيا پيامبر بود كه به مردم وعده داد: «... بيدار باشيد خداوند بزرگ با دستي نيرومند خواهد رسيد و بازوي او به نام او حكومت خواهد كرد....» «خداوند چنين مي‌گويد: من از كوروش گفت‌وگو مي‌كنم؛ او چوپان من است و مجري اراده من خواهد بود. خداوند با برگزيده خود كوروش چنين سخن مي‌گويد و دست او را براي بر زمين كوبيدن ملل مي‌گيرد.
كوروش هيچ‌گاه درصدد تحميل اعتقادات خود برملل مغلوب برنيامد و آنها را در اتخاذ شيوه‌هاي مناسب و دلخواهشان آزاد گذارد.
او اقوام و پيروان اديان ديگر را براي عبادت و اجراي مناسب و مراسم ديني خود آزاد و اموالي كه از آنان به غارت رفته بود به آنان بازگرداند.

 

من یاور یقین و عدالتم من زندگی ها خواهم ساخت، من خوشی های بسیار خواهم آورد من ملتم را سربلند ساحت زمین خواهم کرد، زیرا شادمانی او شادمانی من است.کوروش کبیر

فرمان دادم بدنم را بدون تابوت و مومیایی به خاک سپارند تا اجزا بدنم ذرات خاک ایران را تشکیل دهد.

فرزند کوروش بازدید : 203 پنجشنبه 16 تیر 1390 نظرات (0)
در تصاوير حکاکي شده بر سنگ هاي تخت جمشيد
هيچکس عصباني نيست!
هيچکس سوار اسب نيست!
هيچکس را در حال تعظيم نميبينيد!
در بين اين صدها پيکر تراشيده حتي يک تصوير برهنه وجود ندارد!
اينها اصالت ما هستند:
مهرباني، خوشرويي، قدرت، احترام، ادب و نجابت
"هرگز دروغگو و متملق را به دربار خود راه مده چون هردوی آنها افت مملکت هستند"

"پس از مرگم بدنم را بشوی و آنگاه در کفن بپیچان و در تابوت سنگی قراربده ودر قبر بگذار
اما قبرم را نبند تا هرزمان بخواهی تابوت سنگی مرا ببینی و دریابی که پدرت زمانی پادشاهی
مقتدر بوده و تو نیز چون من خواهی مرد."
داریوش کبیر
فرزند کوروش بازدید : 327 پنجشنبه 16 تیر 1390 نظرات (0)
ذوالقرنين قران كريم همان كوروش هخامنشيست
طبق تورات و قران كريم از ديدي اسلامي


ابتدا به سراغ سوره كهف ايات 81 تا 98 ميرويم با ذكر ايات عربي و سپس ترجمه و بعد تحليل ايات

وَيَسْأَلُونَكَ عَن ذِي الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَيْكُم مِّنْهُ ذِكْراً

ترجمه پارسي

(83) إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَآتَيْنَاهُ مِن كُلِّ شَيْءٍ سَبَباً (84) فَأَتْبَعَ سَبَباً (85) حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِندَهَا قَوْماً قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَن تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْناً (86) قَالَ أَمَّا مَن ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ يُرَدُّ إِلَى رَبِّهِ فَيُعَذِّبُهُ عَذَاباً نُّكْراً (87) وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً فَلَهُ جَزَاء الْحُسْنَى وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا يُسْراً (88) ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً (89) حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَى قَوْمٍ لَّمْ نَجْعَل لَّهُم مِّن دُونِهَا سِتْراً (90) كَذَلِكَ وَقَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَيْهِ خُبْراً (91) ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً (92) حَتَّى إِذَا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ وَجَدَ مِن دُونِهِمَا قَوْماً لَّا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلاً (93) قَالُوا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجاً عَلَى أَن تَجْعَلَ بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمْ سَدّاً (94) قَالَ مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ رَدْماً (95) آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ حَتَّى إِذَا سَاوَى بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قَالَ انفُخُوا حَتَّى إِذَا جَعَلَهُ نَاراً قَالَ آتُونِي أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْراً (96) فَمَا اسْطَاعُوا أَن يَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْباً (97) قَالَ هَذَا رَحْمَةٌ مِّن رَّبِّي فَإِذَا جَاء وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاء وَكَانَ وَعْدُ رَبِّي حَقّاً (98) وَتَرَكْنَا بَعْضَهُمْ يَوْمَئِذٍ يَمُوجُ فِي بَعْضٍ وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعْنَاهُمْ جَمْعاً (99) وَعَرَضْنَا جَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ لِّلْكَافِرِينَ عَرْضاً
82 از تو درباره ذوالقرنين مي پرسند بر انان (يهوديان) بگو زود ميخوانم بر شما از او چيزي 83به تحقيق ما داديم مراد اورا در زمين و اورا از هر چيزي سببي داديم84 پس او پيروي كرد سبب را85 تا چون رسيد به جايي كه افتاب را يافت و جاي كه فرو ميرفت در ان افتاب در چشمه زلالي و يافت نزد ان گروهي را

96 پس نتوانستند از ان بگذرند ياجوج و ماجوج و ان را سوراخ كنند 97 پس ذوالقرنين بدانان گفت اين است رحمت پروردگار بر شما و چون وعده پروردگار بيامد خداوند ان سد را ريز ريز كند و اهن ها موج زند و ياجوج ماجوج به سبب فساد شما بر شما مسلط شوند و انگاه بر اسمان تيراندازند واز اسمان خون ببارد بگويند بر اهل زمين تفوق يافتيم بر ملائكه نيز حاكم شديم پس خداوند در گوش انان مگسي بياندازد و بر دهان انان قلاب اندازه و جميع سپاه انان جومر ماجوج و توجرمه را كه سلاح و اسلحه به دست ميگيرند منكوب و مغلوب كند ...

خداوند بر همه چيز داناست و بخشنده واين فتوحات من نتيجه رحمت و فضل خداست چون بر هيچ كس ستم و برضد كسي كه اسلحه بر دست نگرفت شمشير به كار نبردم تجارت برده نكردم و برده فروشان و كنيزك فروشان خشم گرفتم زبان و دين مردم را ازاد بگذاشتم و امر كردم كسي مزاحم انان نشود اين است ثمره لطف خداوند بر مردم كشورم اباداني و ابادي و نگفتن دروغ و جوانان سالم (كوروش بزرگ)


تحليل واقعه از ديد اسلامي

به پيامبر ميگويند از مبشر راه ابراهيم وخود بگو سوال اينست عده اي ميگويند اسكندر اسكندر نه تنها بت پرست بوده بلكه شهوت پرست بوده و فرصت ساخت سد نداشته كما اينكه لشگر به هند برده نه شمال و در بابل مرده و گويند سلطان چين اوو هيچ فتحي در مغرب نكردو در شمال ديواري سنگي ساخت پس مردود است..

گويند سلاطين حميري يمن.. يمن انقدر قوي نبود كه نامش باشد پس يهود از كسي ميپرسد كه خود بشناسد و پيامبر عرب نداند كيست و شخصي غيرعرب باشدتا پيامبر عرب دچار گمراهي شود وچه كسي نزديكتر از كوروش كبير به يهوديانو شگفتا كه پيامبر اسلام ص با پاسخ خود جوابي زيبا داد ...

به جايي رفت كه افتاب در چشمه زلاي فرو ميرفت در فيلمهاي مستند تركيه و يا كساني كه به كناره جنوبي مديترانه رفته باشند به خاطر قوس زمين مشاهده ميكنند از پس اب زلال و كم عمق و دها جزيره كه انگار خورشيد در اب فرو ميرودو دريا در انجا حالت چشمه زلال و كم عمقي دارد.

و اين دقيقا جاييست كه ارتش ايران به فرماندهي كوروش در انجا متوقف شد سواحل درياي مديترانه و ايونيه يعني جنوب و جنوب غرب تركيه كنوني سواحل بسفر اژه مديترانه ...

شكنجه ميكني يا ميبخشي اشاره دارد به بخشش اقوام مغلوب توسط كوروش به طور مثال شاه ليدي كرزوس را رهايي داد تا او مشاورش شود شاه ارمنستان را بخشيد و همسر شاه شوش* پان ته ا* كه قصد خودكشي داشت را حمايت كرد و بر مزار شويش ارامگاهي زيبا ساخت و در فراغ شوي ملكه شوش* پان ته ا* به عزاداري پرداخت و وقتي وارد بابل شد مردم او را به اغوش باز پذيرفتند و در انجا منشور ملل متحد را بر استوانه معروف خود نوشت ..و خود نيز حامي تجارت امنيت راها و جادها شد و اجازه تعدي لشگريان به ناموس و مال مردم نداد ..

سپس به مكاني رفت كه افتاب از ان طلوع ميكرد يعني شرق و انان پوششي براي محافظت خود نداشتند مقابل افتاب سوزان اشاره به اينكه منطقه بياباني بوده و سكنه چادر نشين و كوچ رو براي اب و غذا و اشارت به سكنه مغولي و سكايي اسياي ميانه دارد ....چون هيچ شهر مغولي هون و سكاي نداريم كما اينكه تركمنها قزاقها و قرقيزها هنوز چادر نشين هستند و مغولها ...


به جاي رسيد ميان دو كوه يعني بين دو كوه گذرگاهي بود كه قومي وحشي بر اهالي هجوم مياوردند اين شهر هنوز هست شهر دربند در شوروي سابق و جنوب روسيه و شمال گرجستان و سدي در انجا هست اهنين و داراي روكش مس و رودي در نزديك ان روان است كه در ارمني كورا يا كرا نام دارد جالب است بدانيد ارامنه كوروش را كرا مينامند و حايل شده بين دو كوه و انجا را بسته اسكندر هرگز بدين منطقه نيامده و فرصتي براي ساخت سد نداشته كما اينكه 32 سال عمر وي در جنگ صرف شدو باده گساري و در بابل به مرضي تب كه گويند سفليس باشد مرده ...

كوروش كبير در ان موقع خود و قومش تنها يكتا پرستان شرق بودند و ايرانيان تنها قومي بودند كه هيچگاه بت پرستي نكردند در اين باب گويند براي ساخت سد از مردم مال نگرفت بلكه به خزانه كرمان نزد اذرماهان پيك فرستاد و از خزانه ايران مدد خواست و سپاهي نيز به مدد فرستاد تا گذرگاه ببندد تا سد اماده شود گويند موقع ظهور مهدي ياجوج و ماجوج خروج كنند تا به دست حضرت مغلوب و منكوب شوند ...

در باب اخر همه جا از عدالت كوروش سخن است و يونانيان او را پدرو قانون گزار خوانند با اينكه دشمن انان بود و در تمام سرزمينها با اينكه سرزمين انان را فتح كرده بود شورشي بر ضد وي نشد و تنها موقعي كه ايران و جهان متمدن بر ضد چادر نشينان مقاومت كرد همين دوره كوروش بود كما اينكه خان دون خود و هون نو انچنان در چين تاخت تاز كردند كه ويراني شد و هر سال صد شاهزاده دختر چيني به دربار خان هون ميرفت و ده تالان طلا باج ...

خود كوروش ميگويد : ((هذا فتح من ربي همه فتوحات من نتيجه لطف خداست)) و ما از اسكندر چنين گفتاري سراغ نداريم ..

و سلاطين حميري يمن نيز در حد فتوحات نبودند ...


حال ديد تورات


درباب كوروش اشعيا باب 44

او شبان من است و تمام مسرت مراپيش خواهد اورد و به اتمام خواهد رسانيد (جالب است بدانيد كه هارپاگ مامور قتل كوروش شد ولي او را نكشت و كورش به زندگي شباني در كوهاي بختياري و سرزمين كادوسيان اردبيل كنوني زندگي كرد ) در كنار كوه هگر كه نام اوستايي سبلان بزرگ است ...و شاه شدن وي شبيه معجزه است و اردبيل نام ديگرش بهمن دژ ميباشد در كتابهاي ايرانيان


خداوند به مسيح خود كوروش ميفرمايد

(ميبخشي انان را) 86گفت تا انكه ستم كرد پس زود سياست كنيم و
ستمگري را كه در جنگ كشته شد پروردگار سياست كند او را به بدي
انچه كه كرده 87 و اما انكه گرويد و كرد كار شايسته پس او را مزد
نيكوپس زود ميگوييم مراد را از كار اساني (يعني ظلم وستم نكندو پيرو
خدا باشد تا رستگار شود)88پس پيرو شد به سببي89 تا چون رسيد به
جايي كه جاي برامدن افتاب است و رسيد بر گروهي كه هيچ پوششي
براي حفاظت ازخود درمقابل افتاب سوزان نداشتند 90 اين چنين و به
تحقيق و فراگرفتيم انچه نزد اوست اگاهي و خبري91پس پيرو شد سببي
را 92تا چون رسيد به ميان دو كوه و گذرگاهي دو گروه انجا يافت كه
هيچ گفتاري نمي فهميدندو ازشر قومي وحشي در عذاب و ستم بودند93
اهالي بدو گفتند اي ذوالقرنين بتحقيق ياجوج و ماجوج فساد ميكنند در
زمين پس ايا قرار دهيم براي تو خرجي براي انكه بر پا گرداني ميان
ما سدي و ميان انها تا از شر انان در امان باشيم 94 گفت من نيازي به
مال شما ندارم و انچه پروردگارم بر من داده تواناتر است مدد كنيد به
قوه خويش تا بر پا كنيم سدي بر ضد دشمن و ميان شما و انها قرار
ميدهم سدي 95اوريد مرا پارهاي اهن را تا چون برابر شد ميان دو كوه
گفت بدميد تا چون گردانيد انرا اتشي گفت بياوريد مرا بر ان ريزيم مس
گداخته و نه از خاقان بت پرست چيني ....

من دست او را گرفتم تا با حضور وي امتها راو سركشان را مغلوب كنم

كمرهاي پادشاهان ستمگر به گشايم و غرور انان را بشكنم دروازه اي

بر روي كوروش بسته نخواهند ماند .. من اي كوروش پيش روي تو

خواهم خراميد .. جاي ناهموار را برايت هموار ميكنم درهاي برنجين

را ميشكنم پشت بندهاي اهنين را خواهم بريد و گنج نهاني و تاريك رو

به تو خواهم داد تا بداني كه من يهوه خداي بني اسراييل هستم و من ترا

خوانده ام.

من ترا لقب داده ام و تو را نام لقبت خواندم من يهوه هستم و غير از من

خداي ديگري نيست من كمر ترا بستم و تو مرا شناختي اهل شرق و

غرب بدانند كه جز خداي يكتا كسي نيست ..انبيا ديگر يهود ارمياو

ناحوم اياتي نيز گفته اند كه موجب طولاني شدن بحث است


حال كوروش در جواب لطف خدا ميگويد


كوروش پادشاه ايران اي خداي اسمانها جميع ممالك زمين را به من داد

و مرا امر فرموده كه خانه او را در اورشليم كه براي يهود است

بازسازي كنم پس كيست از شما و قوم او كه خدا با وي باشد و به

اورشليم برود و خانه خدا را بسازد كه خداي احدو واحد و خداي حقيقي

است و هر كه باقي باشد چه غريب چه اسير باشد اهل ان مكان است بر

چار پايان سوار شود و بارهاي سيم و زر و اموال به اعانت خدا برد و

بر چهارپايان حمل كند و هداياي تبرعي را براي خانه خدا مصرف كند

بشارت كه خداوند با نيكو سرشتان است و بي همتاستو يارو ياور ندارد


در جهان قديم دو ملت يكتا پرست بود ايران و يهود كه هيچگاه بت

پرستي نكردندو سايقه يكتا پرستي ايرانيان به حداقل ده هزار سال پيش

باز ميگردد كه در كوهاي لرستان نقشي پيدا شده كه شخصي زانو زده

و عود دود ميكند و دستش به سوي اسمان در حال دعاست در حالت

زانو زده ...



خداوند ايران را از شر دروغ بد سالي و دشمن بپاياند.. داريوش بزرگ

2520 سال پيش وقتي كه اروپا در وحشيگري بودند و يونانيان عادت

داشتند براي زن گرفتن زن شريكي ميگرفتند يعني شش مرد يك زن را

شريكي ميگرفتند


پاينده و جاويد باد نامت اي ايران

سراي شيران و جاودانان

گفتيم اي ذوالقرنين يا شكنجه ميكني و يا ميگيري در ان گروه نيكويي را

تعداد صفحات : 13

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 129
  • کل نظرات : 15
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 6
  • آی پی امروز : 23
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 25
  • باردید دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 46
  • بازدید ماه : 36
  • بازدید سال : 1,439
  • بازدید کلی : 54,869