loading...
دریای همیشه پارس
فرزند کوروش بازدید : 202 پنجشنبه 30 تیر 1390 نظرات (0)
کوروش پاشو ببین کشور توی راهه محیبیه

پاشو بنگر که ملت توی خوابه عمیقیه



بــبین داریم به دنیا میگیم که ما برتریم

درحالی که ماها همه یه مشت گدا پروریم



ببین یه جوون از ته دلش بت داره میگه

اینجا لواط و زنا جزئی از کرداره نیکه



کوروش ناموس فروشی رو دوره قیمته

کوروش ملت گفتار نیکش فحش و غیبته



کوروش تو رو تحقیر و ویران کردن

اسمت خط خورده از تقویمه ایران رسما



راستی مقبره ات با سیل و بلاها رفته

عکست فقط سر دره قلیون سراهان نصبه



کوروش ارامش خیلی وقته زندانی شده

نماد فروهر نماده شیطانی شده



کوروش داره برمیکرده عقب زمونه

کوروش راستی میدونستی خدا عرب زبونه؟



یعنی جهنم جای ماست که فارسی خوندیم

دنیا پیشرفت کرد ما دوره ی ....موندیم



کوروش خلیجتو خلیجه عرب نامیدن

ولی بازم عربو توی وطن راه میدن



همون عربهایی که هستن تشنه به خونمون

همونا که دخترا رو کردن زنده به گورشون



هستن همسایه ی ایرانه ما روی کاغذ

ولی دستشون با دست بیگانه ها تو یه کاسه اس

.
.
.
.
.
.
.
.
.
..




کجایی که ببینی دلا خونن

همه درگیره یه لقمه نونن



حتی جوونای ایران دیگه هیچی از عشق نمیدونن

یه روز میاد که به جز یه نقشه



چیزی از ایرانت باقی نمونه

کسایی که رفتن و جون دادن




به خدا واسه ی بهشت نبوده

انقدر درگیر شدیم که غیرت



دیگه واسمون معنا نداره

کوروش بیدار شو وقت خواب نیس



شدیم طفلی که مادر نداره

هرکی میاد به اسمه یه مادر



یه چیزی ازمون بر میداره

یه روز میاد که یه ایرانی

دیگه هیچ چیزی از خودش نداره

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.



دلت گرفته کوروش میدونم تابع احساسی

مردم اشک ریختن سره قبر ناصر حجازی




ولی چه فایدع اسطوره ها در اغوش میرن

و بعد از مدتی از یادها فراموش میشن



بغضی تو گلومه مثل یه دیوانه تو بندم

چرا تندیستو دادن دسته بیگانه تو لندن؟




چرا یادت کوروش از همه حیث دود شده؟

نوشتن عقده ها فقط تو فیس بوک شده




کوروش مرد و مردونگی از تو افکار رفته

صلاح کشتار جمعی شده اخباره هفته




جوونا جیباشون خالیه و از دم بیکارن

اونا فکر خالی کردن و بار زدنه سیگارن




کوروش جوونا از بی پولیشون جنون میگیرن

و یه عده ریش سفید نشستن جومونگ میبینن



از همون ریش سفیدایی که جیباشون شده

پوله ملت که تو حسابای سیباشون پره



ما هم هر روز از دیروزمون مرده تر هستیم

که یه ملته سیاه پوشه مرده پرستیم




کوروش هواپیماها به عشقه ملت میپرن

و مسافرا رو به بهشت و جنت میبرن



بعده این حادثه مردم رخته سیاه میپوشن

شرابه مرگو با یه بخته سیاه مینوشن



کوروش جای اینکه به امیده اینده بشینی

حامد حاضره بمیره ایرانو پاینده ببینی


.
.
.
.
.
.
.
.
.
..




کجایی که ببینی دلا خونن

همه درگیره یه لقمه نونن



حتی جوونای ایرانت دیگه هیچی از عشق نمیدونن

یه روز میاد که به جز یه نقشه



چیزی از ایران باقی نمونه

کسایی که رفتن و جون دادن




به خدا واسه ی بهشت نبوده

انقدر درگیر شدیم که غیرت



دیگه واسمون معنا نداره

کوروش بیدار شو وقت خواب نیس



شدیم طفلی که مادر نداره

هرکی میاد به اسمه یه مادر



یه چیزی ازمون بر میداره

یه روز میاد که یه ایرانی

دیگه هیچ چیزی از خودش نداره

فرزند کوروش بازدید : 174 پنجشنبه 30 تیر 1390 نظرات (0)
گرچه پيرامون تركيب و سازمان ارتش اشكاني مانند ارتش هخامنشي مدرك‌هاي درست و كاملي در دست نيست، اما شرحي كه مورخان معتبر رومي از رشادت و چالاكي و مهارت سوارنظام پارث در تيراندازي ذكر كرده اند و بنا بر آن‌چه از شرح رويدادهاي جنگ‌هاي بين ايران و و روم برمي‌آيد، مي‌توان گفت كه پادشاهان اشكاني پيروزي‌هاي درخشان خود را در برابر رومي‌ها مديون مانورهاي برق آسا و دلاوري‌هاي اين رسته هستند و شهرت و افتخار تاريخي سواران ايران در واقع از همين دوره آغاز مي شود. پس در اين كه رسته‌ي اصلي و عمده‌ي ارتش ايران در دوران اشكاني قسمت سواران بوده محل ترديد نيست وبه علاوه رسته‌ي پياده و اسواران‌هاي جماز هم به كار مي‌رفته است. بنابر آنچه از گفته‌هاي مورخين رومي مانند پلوتارك، ژوستين و غيره بر مي‌آيد، سوارنظام ايران در زمان اشكانيان به دو قسمت ممتاز تقسيم مي شده است: سوار سبك اسلحه. 2- سوار سنگين اسلحه

سوار سبك اسلحه

اين رسته عامل حركت و مانور و بيش‌تر براي اجراي حركت‌هاي سريع، مانورهاي پر وسعت، عمليات تأخيري، دستبرد، اكتشافات، پوشش و جنگ آن‌ها در تيراندازي به حدي بوده كه اغلب در موقع تاخت به چابكي روي زين برگشته و به طور قيقاج تير مي‌انداختند و با اين وصف تيرشان كمتر به خطا مي رفت.در آغاز نبرد دسته‌هاي سوار سبك اسلحه از چند طرف دشمن را مورد حمله قرار مي دادند و تيرهاي خود را به شدت بر سر دشمن مي‌باريدند حتي اگر دشمن مبادرت به حمله مي كرد از در آويختن با وي و مبارزه تن به تن احتراز مي‌كردند و به جنگ و گريز مي پرداختند و همين كه دشمن را مدتي دنبال خود مي‌كشانيدند و او را از هر حيث فرسوده و خسته مي‌كردند، از جلوي او عقب نشيني كرده جاي خود را به سوار نظام سنگين اسلحه واگذار مي‌نمودند و آن‌ها با وارد ساختن ضربت‌هاي قطعي دشمن را منكوب و متلاشي مي‌ساختند. بنابر روايات برخي از مورخان كار ديگر سوارهاي سبك اسلحه بلندكردن گرد و غبار بود تا در پناه آن دشمن نتواند ميزان استعداد يا سمت عقب نشيني آن‌ها را تشخيص بدهد.سوار سنگين اسلحه

اين رسته عامل ضربت و رزم نزديك و تن به تن بود و به همين جهت اين سوارها سراپا غرق در آهن پولاد مي شدند. اسلحه تدافعي آن‌ها عبارت از جوشن چرمي بلندي بود كه تا زانو مي‌رسيد و روي آن قطعه‌هايي از آهن مي‌دوختند، كلاه خود فلزي آن‌ها طوري بود كه پشت گردن و قسمتي از صورت را محفوظ مي داشت؛ شلوارشان چرمي و تا روي پا مي‌رسيد و اسب‌هاي خود را با برگستواني از چرم شتر مي پوشانيدند كه روي آنرا با قطعه‌هايي از آهن به شكل پر مرغ دوخته بودند و تمام اين قطعه‌ها صيقلي و براق بود و بعضي از اين سوارها سپرهايي از چرم خام يا فلز داشتند. اسلحه تعرضي آن‌ها عبارت از يك نيزه بلند خيلي محكم بود كه طول آن از دو متر تجاوز مي كرد و قدرت نيزه‌زني اين سوارها به اندازه‌ايي بود كه اغلب با يك ضربت دو سرباز رومي را به هم مي دوختند. يك شمشيردو دمه كوتاه ويك كارد به كمر مي بستند كه آن‌ها را در موقع گلاويز شدن با دشمن به‌كار مي بردندپياده نظام

در ارتش دوره اشكاني عده‌هاي پياده نسبت به سوار خيلي كم و فقط براي حراست اردوگاه‌ها و حفظ قلاع و دربندها و انجام خدمات اردويي به‌كار مي رفت.

اسواران‌هاي جماز

در بعضي موارد از جمله نبردهاي اردوان پنجم با روميان ديده شده است كه در ارتش اشكاني اسواران‌هاي جماز هم بكار مي رفته و در واقع قسمتي از سوارنظام سنگين اسلحه بوده، ولي در همين نبردها چون رومي‌ها با ريختن گلوله هاي كوچك خاردار روي زمين به پاي شترها صدمه مي زدند و از سرعت حركت آن‌ها مي كاستند. به اين واسطه در دوره هاي بعد ديگر قسمت جماز به كار نمي رفت.

ارتشي از چريك‌ها

از روي نوشته هاي مورخين رومي اين طور معلوم مي شود كه سواي پادگان‌هاي پايتخت يا شهرهاي مهم ديگري كه در فصول مختلف اقامتگاه سلطنتي بوده، همچنين پاسداران دژها و دربندهاي مهم نظامي لشكريان پارث به صورت ارتش دايمي در مراكز معيني مجتمع نبودند و فقط در موقع جنگ احضار و به صورت چريك اداره مي شدند. بيش‌تر افراد ارتش از اتباع سركردگان و بزرگان پارث بوده و خود ايشان هم در جنگ شركت مي كردند. چنانكه ژوستن مي گويد در جنگ سورن سردار اشكاني با كراسوس رومي چهارصد نفر از بزرگان پارث شركت داشتند و عده سوارهاي آن‌ها به پنجاه هزار تن مي رسيد. پلوتارك در موقع تعريف از سورن سردار شهير آن دوره ايران مي گويد: « سورن به تنهايي مي توانست از اتباع خويش ده هزار مرد مسلح و مجهز در ميدان جنگ حاضر نمايد ».زندگي سربازان

سربازان پارث از حيث زندگاني خيلي ساده و قانع و بنابر عادت طايفگي و ايلياتي اغلب در پشت اسب به سر مي‌بردند و در سواري و تحمل سختي‌هاي جنگ و گرما و تشنگي به‌حدي پرطاقت بودند كه مايه‌ي حيرت رومي‌ها مي‌شدند. پارث‌ها از جنگ‌هاي شبانه احتراز مي‌كردند و همين كه هوا تاريك مي‌شد دست از مبارزه مي‌كشيدند و با دشمن قطع تماس مي‌كردند و به مسافت خيلي دوراز او اردو مي زدند، زيرا ازيك طرف عادت به خندق كني و استحكام اردوگاه خود نداشتند و از طرف ديگر چون به اسب‌هاي خود خيلي علاقه‌مند بودند لازم مي‌دانستند شبها به آن‌ها استراحت بدهند.

شيوه‌ي رزم

پارث‌ها چون از فن محاصره و قلعه گيري اطلاعي نداشتند اگرهم در بعضي از جنگ‌ها اسباب و آلات محاصره روميان را به غنيمت مي بردند آنها را بي‌درنگ خراب و منهدم مي‌ساختند. از ارابه هاي داسدار و گردونه هاي دوره هخامنشيان در ارتش اشكاني اثري ديده نمي شود زيرا شيوه هاي رزمي و عمليات سواره آنها اقتضاي استعمال ارابه ها را نمي‌كرده است.

پارثها در فصل زمستان زياد مايل به جنگ نبودند وبعضي از مورخين رومي اين طور تصور مي كنند كه چون مهارت آن‌ها بيش‌تر در تيراندازي بود و در فصل زمستان به علت رطوبت هوا زه كمان‌ها سست مي شد، تيرهاي آنها كاري نبود. ولي بيش‌تر آن‌ها براين عقيده هستند كه چون تأمين عليق قسمت‌هاي بزرگ سوار در فصل زمستان نامقدور بود و اسب‌ها از كمي عليق ناتوان و بي پا مي شدند، از اين رو حتي الامكان در اين فصل از جنگ احتراز مي‌ورزيدند.

سوارهاي پارث در موقع حمله به دشمن رجزخواني و هياهو مي كردند و طبل‌هاي كوچكي به قاچ‌زين آويخته بودند كه با زدن دسته جلو بر آن‌ها غلغله و صداي زياد راه مي انداختند.

در موقع مذاكره صلح رسم پارث‌ها اين بود كه زه كمان‌ها را مي گشودند و با اين حال به دشمن نزديك مي‌شدند. براي حمل آذوقه و عليق و لوازم جنگي و به‌خصوص مقدار زيادي تير كه با خود حمل مي كردند پارث‌ها داراي بنه‌هاي مرتب بودند و بيش‌تر از وجود شتر و ارابه استفاده مي‌كردنددستاوردهاي نظامي

به همين سواره نظام رشيد و پرطاقت بود كه پارث‌ها توانستند لژيون‌هاي فاتح و شكست ناپذير امپراطوري روم را در ساحل فرات و دجله متوقف سازند و سرداران معروف و مغرور رومي را مانند كراسوس در نبرد « حران » نابود ساخته و قواي آنتوان سردار ديگر رومي را در مادكوچك( آذربايجان) طوري شكست بدهند كه سردار مزبور با تن دادن به‌ عقب نشيني خفت‌آوري فقط جان خود را از چنگال سوارنظام رشيد پارث نجات دهد. ژوستن مورخ رومي در توصيف سلحشوري سوارنظام پارث اين طور مي نويسد:

«بايد با حيرت و تحسين به مردانگي و دلاوري پارث‌ها نگريست. چه پارث‌ها در اثر رشادت و جنگ‌آوري نه تنها مردماني را كه برايشان سيادت داشتند تابع خويش ساختند بلكه دولت روم را در زماني كه به اوج قدرت خود رسيده و سه مرتبه با بهترين سردارانش به ايران حمله ور شد، شكست دادند و در نتيجه معلوم شد پارث‌ها يگانه مردمي هستند كه نه فقط با رومي‌ها برابرند بلكه فاتح لشكر روم بشمار مي آيند»
فرزند کوروش بازدید : 169 پنجشنبه 30 تیر 1390 نظرات (0)
پارت نام یکی از اقوام ایرانی است که در شمال شرق و شمال ایران سکونت داشتند.
پارت ها را برخی از تاریخ نویسان از اقوام سکایی دانسته اند! که به زبان پهلوی سخن می گفتند و آ نها را شاخه ای از گروه پارنیparni از قوم داهه یا داخ معرفی کرده اند که در ناحیه پر ثوه (منطقه ای در خراسان بین گرگان و کومس)
زندگی می کردند.
با نام پرثوه برای نخستین بار در کتیبه های بیستون و نقش رستم در زمان هخامنشیان برخورد می کنیم که نشان می دهد آ ن ولا یات جزو شاهنشاهی هخامنشی محسوب می شدند.
نقش اصلی این ایرانیهای دلاور پس از اشغال ایران توسط یونانیها و مقدونیان
مشخص می شودکه چه جانانه با بیگانگان جنگیدند و آنها را از ایران بیرون کردند بلکه حتی رومیان را در اوج قدر تشان بارها شکست دادند!
رومی که سربازانش تقریبا تمامی اروپا و قسمتی از آفریقا را گرفته بودند و در آسیا هم به پیش روی خود ادامه می دادند که پارتیان همچون یک سد محکم در برابر آنها ایستادگی و شکستشان دادند.
پارتها تنها سلسه پادشاهی در ایران بودند که نگذاشتند ایران به دست بیگانگان بیفتد یعنی از نظر قدرت دفاعی از سلسله هخامنشیان و ساسانیان به مراتب قوی تر بودند.
شیوه های تدافعی آنها بر پایه جنگ و گریز و خسته کردن سپاه دشمن تا حد مرگ بوده است!
گفتن این نکته ضروری است که پارتها قریب به سیصد سال در حال جنگ با رومیها بودند وچه خوب از عهده این کار برآمدند.حتی آخرین پادشاه پارتها با نام اردوان پنجم که به دست اردشیر بابکان کشته شد! در برابر ماکرینوس و کاراکالای حیله گر رومی که می خواست با توطئه ای کثیف اردوان پنجم را بکشد پیروز شد و حتی به روم خراجی هم تحمیل کرد!
دوره پارتها را می توان دوره استقلال و تولد دوباره ایرانیان دانست.


پارتها حدود پنج قرن در ایران پادشاهی کردند و پادشاهان بسیاری در سلسله اشکانی وجود داشتند. تاریخ دقیق پادشاهی بسیاری از این پادشاهان به درستی مشخص نیست! گاهی تاریخ نویسان به خصوص تاریخ نویسان رومی نام دو یا سه پادشاه را با یکدیگر ذکر می کنند و این جای تعجب دارد و گاهی باعث گیج شدن انسان می شود!
ممکن است برخی نامها و یا سالهای پادشاهی اشتباه باشد و به راستی در سلسله اشکانی به نا شناخته ها و پرسشهای بسیاری بر می خوریم. تاریخ نویسان رومی دقیقا همه چیز را ذکر نمی کردند آن بخشی برای ایشان مهم است که جنگی بین پارتها یا رومی ها در گرفته باشد و یا قراردادی بین طرفین منعقد شده باشد!
بدبختانه این هم بخشی از ناشناخته های تاریخ ایران باستان است
به هر حال در اینجا نام پادشاهان اشکانی و تاریخ تقریبی پادشاهی آنها را برای دوستان علاقه مند میاورم ودر بخش بعدی به مهمترین رویدادهای زمان هر پادشاه می پردازیم:

ارشک یکم (247-250 پ.م)


تیرداد (211-247 پ.م) شروع پادشاهی

اردوان یکم (191-211 پ.م)

فریاپاتس (176-191 پ.م)

فرهاد یکم (171-176 پ.م)

میترادات یکم (139-171پ.م)

فرهاد دوم (129-139 پ.م)

اردوان دوم (124-128 پ.م)

میترادات دوم (بزرگ) (90-124 پ.م)

گودرز یکم(90-95پ.م)

ارد یکم (80-90 پ.م)

سیناتروک (70-80 پ.م)

فرهاد سوم (57-70 پ.م)

میترادات سوم (54-57 پ.م)

ارد دوم (38-54 پ.م)

فرهاد چهارم (29-38 پ.م)

تیرداد دوم (2-29 پ.م)

پس از میلاد مسیح

فرتاسس! (4-2پ.م)

ارد سوم (8-6 )

ونونس یکم! 8 تا 10 میلادی Vonones

اردوان سوم (38-10)
تیرداد سوم (36-35)

وردانس یکم (47-40) Vardanes
گودرز دوم (51-40)

ونونس دوم! 51میلادی

بلاش یکم (78-51)
وردانس دوم (58-55)

بلا ش دوم (80-78 )

پاکر (105-80)
اردوان سوم (90-80)

بلاش سوم (147-105)
Osroes از 109 تا 129 پس از میلاد!

Parthamaspates در 116 میلادی!

میترادات چهارم (147-140)

بلاش چهارم (191-147)
OsroesII در 190 پس از میلاد!

بلاش پنجم (208-191)

بلاش ششم (218-208)
اردوان پنجم (224-216) آخرین پادشاه اشکانی
فرزند کوروش بازدید : 166 پنجشنبه 30 تیر 1390 نظرات (0)
در اواخر پادشاهی میترادات بزرگ سرو کله رومیها در نزدیکیهای بین النهرین پیدا شد !
تیگران پادشاه ارمنستان با مهرداد پنت (سر سخت ترین دشمن روم ویکی از بزرگترین سرداران تاریخ که حتی او را از هانیبال سردار مشهور cartaj بزرگتر و بسیار باهوشتر میدانند. پنت سرزمینی بود که همه آسیای کوچک تا یونان را شامل میشد.مهردادپنت که یک ایرانی بود و گفته می شود که خانواده او از زمان خشایارشا هخامنشی و از طرف او در آن منطقه فرمانروایی می کردند-توانست که مدت سه دهه یکه و تنها در برابر رومیها ایستادگی کند و تقریبا برای رومیها به صورت یک کابوس درآمده بود. مهرداد پنت قادر بود به چند زبان سخن بگوید و می گویند که شمشیر او آنقدر سنگین بوده که یک انسان معمولی قادر به بلند کردن آن نبوده!
مهرداد حتی قصد حمله به روم را هم داشت! توضیح آنکه دسته هایی از سربازان ایرانی وسکایی و حتی یونانی تشکیل داده بود ومی خواست از راهی که هنوز هم برای هیچ کس مشخص نشده به روم حمله کند واگر توطئه کثیف پمپیوس سردار مشهور رومی در مورد او اجرا نمی شد و فرزندش به او خیانت نمی کرد چه بسا حتی روم را به تصرف در میاورد ولی تاریخ خواهان چیز دیگری بود!) اتحادی بر ضد روم بست.
گفته می شود که پس از مرگ مهرداد بزرگ پارت تقریبا در یک انحطاط فرو رفت!تیگران پادشاه ارمنستان به خود لقب شاهنشاه داد و حتی توانست که به سوریه دست یابد و اصلا به خطر روم هیچ توجهی نداشت!
پس از مرگ مهرداد تاریخ مبهمی در مورد پارتها وجود دارد ! چند نفری بودند که پس از مرگ او قدرت زیادی یافته بودند یکی از آنها به نام گودرز بود که از او در بیستون و سرپل ذهاب کنده کاری وجود دارد که گویا در زمان مهردادبزرگ به مقام ساتراپ ساتراپ ها رسیده بوده است ودر کنار مهرداد بزرگ ایستاده است گودرز خود را پسر گیو معرفی می کند!
احتمالا گودرز فرمانروایی بابل را به عهده داشته و در الواح بابلی از او وهمسرش یعنی ملکه اوعاشی آباتوم نام برده شده است(91 پیش از میلاد)
گودرز و ارد یکم با یکدیگر در حال جنگ بودند که گویا ارد یکم موفق به از میان برداشتن گودرز می شود. ارد یکم پادشاهی کوتاهی داشته و مشخص نیست چه اتفاقاتی در زمان او افتاده است ولی پس از مرگ او پادشاه دیگری به نام ارشکان یا همان سیناتروک به پادشاهی میرسد که گفته می شود دارای سن زیادی بوده است و مدت کوتاهی پادشاهی کرد که پس از او فرهاد سوم پادشاهی کرد.متاستفانه در این زمان رومیان موفق شدند که بخش زیادی از ارمنستان و تمامی سوریه را به تصرف خود درآورند!
رومیان توانستند در این زمان با توجه به بی کفایتی فرهاد سوم مهردادپنت را با توطئه ای کثیف از سرراه خود بردارند ودرنتیجه آن راه برای تصرف سوریه و ارمنستان بسیار فراهم شد و تیگران دوم پادشاه ارمنستان هم از رومیها شکست خورد!
پس از فرهاد سوم مهردادسوم به پادشاهی رسید و گویا اصلا کاردانی و زیرکی دو پادشاهی که همنام او بودند را نداشت و با برادر خود ارد دوم هم در جنگ و نزاع بود و از خطر روم غافل بود!
ارد دوم موفق به بر کنار کردن مهردادسوم از پادشاهی شد وتوانست که قدرت را در دست بگیرد.در همین زمان کراسوس از سوی سنای روم به حکومت سوریه رسید و این شخص در سر خود تصرف ایران را داشت و به نظر او پارتها هم مانند بقیه اقوام بدوی اروپایی بودند که روم توانسته بود آنها را شکست دهد و از نظر او شکست پارتها کاری بس آسان بود!
در 53 پیش از میلاد کراسوس و چهل هزار نفر از رومیها که بعدا تعدادی از گلهای وحشی(فرانک ها) هم همراه با پسر کراسوس به آنه اضافه می شوند از فرات گذشتند! ارد دوم خشمگین شد ونامه ای به کراسوس نوشت که آیا این تجاوز با اجازه سنای روم صورت گرفته و یا خود کراسوس دست به چنین کاری زده است؟!
کراسوس پاسخی بسیار توهین آمیز به ارد دوم داد وبه او گفت که در سلوکیه به این پرسش پاسخ خواهم داد!
نبرد حران یا کرهه
این توهین به بهای بسیار گزافی برای او و سایر رومیها انجامید برای اینکه ارد دوم در این زمان بزرگ ترین سردار پارتی به نام سورنا را برای جنگ با رومیها فرستاد.
در بعضی از کتابهای تاریخی سورنا را مردی بسیار زیباو شجاع توصیف کرده اند تا
جایی که رومیانی که او را می دیدند از زیبایی او در تعجب بودند!
تعداد سربازان پارتی را در این نبرد هشت هزار نفر گفته اند که بسیار کمتر از تعداد رومیها بوده است و شاید تعداد پارتها به مراتب از این هم کمتر بوده است.
سورنای دلیر و سربازانش توانستند با رشادتهای فراوان رومیان را شکست دهند
و کراسوس و پسرش هم در این نبرد کشته شدند.
گفته شده که از چهل هزار نفر رومی تنها ده هزار نفر توانستند از دست پارتها فرار کنند! قدرت پارتها از این زمان بر رومیها مشخص شد و فهمیدند که جنگیدن با پارتها ممکن است چه عواقبی برای آنها داشته باشد.
این پیروزی برای پارتها بسیار درخشان بود ونتایج خوبی در پی داشت که سوریه و ارمنستان و تمامی بین النهرین به دست آنان افتاد و پارتها بیش از هر زمان دیگری قدرتمند شده بودند.
بسیاری از اقوام سامی که تحت سلطه رومیها درآمده بودند خواهان پیروزی پارتها بر رومیها بودند و حتی قوم بنی اسرائیل به پارتها به مانند کورش بزرگ و سربازان پارسی و مادی در قرنها پیش می نگریستند و خواهان کمک پارتها برای رهایی بودند و این بهترین زمان برای پارتها به شمار می رفت و از طرف دیگر هم روم در این زمان داشت وارد جنگ داخلی می شد و دارای اختلافات زیادی در درون خود بود!
متاستفانه گفته می شود که سورنای بزرگ یک سال پس از این پیروزی درخشان در سال 52 پیش از میلاد در سن سی سالگی به دستور ارد دوم کشته شد! و چه بسا اگر ارد دوم مرتکب این اشتباه بزرگ نمی شد شاید تاریخ
بسیار پر شکوه تری در انتظار پارتها بود.
به هر حال پارتها خواهان پیشروی در غرب آسیا شدند از سوی ارد دوم پسر جوانش پاکر به فرماندهی لشکریان پارتی درآمد .پاکر جوان بسیار جنگجو وشایسته ای بود ولی نه به شایستگی سورنای بزرگ!
در طی ده سال آینده اتفا قاتی که افتاده دقیقا مشخص نیست ولی ارد دوم و پاکر تصمیم نهایی برای حمله به متصرفات رومیان را گرفتند. در این زمان لابینوس سفیر سابق بروتوس هم به خدمت پارتها درآمده بود.
قشون ایران بین لابینوس و پاکر تقسیم شد.لابینوس مامور عملیات جنگی به سوی شمال شد و قسمتهای زیادی از آسیای کوچک را گرفت.پاکر به سوی جنوب رفت و تمامی سوریه و فلسطین واسرائیل رل به تصرف خود درآورد و تقریبا در همه جا مورد استقبال مرد به خصوص قوم بنی اسرائیل قرار گرفت.
متاستفانه این پیروزی ها چندان دوام نداشت برای اینکه لابینوس در نبرد با رومیها کشته شد و به پاکر خیانت شد ودر نبردی بسیار شجاعانه کشته شد.
رومیان پس از این پیروزیها چنان رفتاروحشیانه ای با اقوام سامی و قوم بنی اسرائیل کردند که یاد و خاطره آشوریها برای این مردم زنده شد!
ارد دوم پس از مرگ پاکر دیگر قادر به پادشاهی نبود در نتیجه آن پسرش فرهاد چهارم به پادشاهی ایران رسید.
در این زمان هم یکی از مشهورترین نبردهای رومیان با ایرانیها صورت گرفت.
مارک آنتونیوس دوست صمیمی سزار که خواهان کسب قدرت بود ومی خواست به خواسته سزار که همانا تصرف ایران بود جامه عمل بپوشاند با یکی از بزرگترین قشونهای رومی به مرزهای ایران وارد شد به طوری که تعداد سپاهیان اورا بیش از یکصد هزار نفر گفته اند که فقط رومیها نبودند بلکه تعداد زیادی هم از اقوام وحشی اروپایی مانند گل ها آنها را همراهی می کردند در ضمن از طرف مصریان به خصوص کلئوپاترا مورد حمایت بود و از لحاظ تجهیزات نظامی و پول هیچ کمبودی نداشت!
سپاهیان پارتی به همراهی فرهاد چهارم در زمستان یعنی در فصلی که رومیها انتظار آن را نداشتند چنان حملات سنگینی کردند که رومیها مجبور به عقب نشینی شدند و گفته می شود خاطره نبرد حران در آنها زنده شد و حتی مارک آنتو نیوس با دیدن این وضع به گریه افتاد!!
رومیان این بار هم بدون هیچ گونه نفعی و شکست خورده باز گشتند.
کمی پس از این ناکامیها برای آنتونیوس اکتاویوس از فرصت استفاده کرد و قدرت را در روم در دست گرفت. در این زمان ---------- روم در قبال ایران بسیار تغییر کرد. اکتاویوس(آگوست) خواهان صلح با ایران شد!
فرزند کوروش بازدید : 203 پنجشنبه 30 تیر 1390 نظرات (0)
در 250 پیش از میلاد مسیح دو برادر به نامهای ارشک و تیرداد با جنگجویان خود همراه پنج تن از بزرگان پارت ناحیه علیای تجن را اشغال کردند در نتیجه نبردی بین آنها و دیودتوس حاکم جدید بلخ در گرفت نتیجه جنگ چندان مشخص نیست ولی پارتها توانستند که ایالت مجاور را هم به تصرف در بیاورند.
دو سال پس از آن ارشک در جنگ کشته شد ولی پارتیان که بسیار جنگجو بودند تحت فرماندهی تیرداد همه ناحیه ای را که امروز سر حد ماورائ خزر روسیه و ایران را تشکیل می دهد به تصرف درآورند.تیرداد در همین ناحیه نخستین پایتخت خود را بنا کرد و آن به منزله آشیانه عقابی تسخیر ناپذیر بود و اندکی پس از آن شهری دیگر به نام موسس سلسله یعنی ارشک بنا کرد و تیرداد در آنجا تا جگذاری کرد(اشک آباد که امروزه با نام عشق آباد در ترکمنستان مشهور است).
سلوکوس دوم در صدد نابودی پارتها درآمد ولی سپاهیان سلوکوس هیچ کاری نتوانستند در برابر پارتها انجام دهند و گفته می شود که پارتها از فن سوارکاران سکایی در نبرد استفاده کردند!
سلوکوس پس از آن به پایتخت خود در سوریه بازگشت. پارتها هم دوباره به پیشروی خود ادامه دادند و توانستند که گرگان در جنوب شرقی دریای خزر را هم تصرف کنند. اکنون پارتها بین حکومت یونانی بلخ و حکومت سلو کیان بودند.
تیرداد مدت 37 سال پادشاهی کرد و در این مدت به تقویت حکومت اشکانیان مشغول شد و به سوی مغرب پیشروی کرد و شهر یونانی هیکاتوم پلیس
(ممکن است در نزدیکیهای دامغان باشد!) را به تصرف درآورد.
جانشین تیرداد اردوان یکم در جنگی که با آنتیوخوس سوم کرد از او شکست خورد. جانشین اردوان فریاپاتس توانست که به تسخیر ایالات جنوب دریای خزر مشغول شد در نتیجه قدرت پارتها هم پیش از پیش افزایش می یافت.در بقیه نقاط ایران هم شورشهایی بر علیه سولوکیان در گرفت.مانند ایالت ماد و پارس و برخی جاهای دیگر .
فرهاد یکم هم به تقویت نیروی اشکانیان پرداخت. پس از فرهاد یکم یکی دیگر از پادشاهان بزرگ ایران به پادشاهی رسید ونام او میتردات یکم یا مهردادیکم بود که
غرب ایران تا خلیج پارس را گشود.پارتها به عنوان وارثان ایرانیان شناخته شدند.مهرداد عنوان شاهنشاه به خود می گیرد و نقاط بسیاری را به تصرف خود در میاورد و مشغول به قلع و قمع باقیمانده سلوکیان در ایران می شود.
دمتریوس برادر آنتیوخوس هفتم می خواهد که دوباره سلوکیان قدرت سابق را به دست آورند در نتیجه در راس سپاهی به مرزهای پادشاهی پارت حمله می کند و نه تنها کاری از پیش نبرد بلکه اسیر مهرداد یکم هم شد!
پارتها پایتخت خود را در تیسفون نزدیک به بغداد امروزی بر پا می کنند.
پس از مهرداد یکم فرهاد دوم به پادشاهی می رسد که قلمرو وسیعی را در اختیار خود دارد.در این هنگام برادر دمتریوس یعنی آنتیوخوس هفتم با سپاه زیادی وارد مرزهای شاهنشاهی پارتها می شود و به پیشرویهایی دست می یابند و حتی هگمتانه(همدان) را هم به تصرف در میاورند!
رفتار سلوکیان چنان با مردم بد بود که مردم خشمگین بر علیه آنه شورش کردن و بار دیگر روح میهن پرستی ایرانیان جانی تازه گرفت ودر این هنگام هم فرهاد دوم با سپاهی وارد همدان شدند و چنان ضربه سنگینی به سلو کیان وارد آمد که حتی پادشاه سلوکی کشته شد و تعداد زیادی از یونانیها اسیر شدند!
در این هنگام نابودی سلوکیان حتمی بود و تنها سوریه را در اختیار داشتند.
پارتیان می خواستند که ضربه نهایی را به سلوکیان وارد کنند وآماده حمله به سوریه بودند که ناگهان سکاها شرق و شمال شرق را مورد حملات وحشیانه قرار دادند. فرهاد به نبرد آنان شتافت ولی با تمامی رشادتها در جنگ کشته شد!
علت اصلی آن هم خیانت یونانیانی بود که در قشون پارتها وارد شده بودند و درست در حین نبرد به سکاها پناهنده شدند در نتیجه نیروی سکاها چند برابر نیروی پارتها شد ونتیجه جنگ هم به سود آنان!
اردوان دوم جانشین او هم در نبرد با سکاها کشته شد.سکاها قدرت زیادی یافته بودند و به پیشروی خود ادامه میدادند امیدی برای پارتها نمانده بود که در این زمان میترادات دوم که به مهردادبزرگ مشهور است پادشاه پارتها شد.
این پادشاه توانست که سکاها را قلع و قمع کند به پیروزیهای درخشانی در شرق ایران دست یافت.جاده مشهور ابریشم زیر نفوذ پارتها درآمد. در حدود 115 پیش از میلاد مهردادبزرگ هیات سفارتی را که از جانب امپراتور چین اعزام شده بود را پذیرفت و دولت پارت با دولت چین معاهدهای تنظیم کرد که مربوط به امور تجارتی و بازرگانی بود. مسئله ارمنستان از زمان مهردادبزرگ مطرح می شود که مهرداد شخصی با نام تیگران را پادشاه آنجا می کند.
فرزند کوروش بازدید : 169 پنجشنبه 30 تیر 1390 نظرات (0)
سپهبد سورنا (رستم سورن پهلو) (۵۲-۸۲ پیش از میلاد) یکی از سرداران دلیر سپاه ایران در زمان اشکانیان است.
زندگی
بر پایه گفتهٔ پلوتارک [۱] «سورنا در دلیری و توانایی پیشروترین پارتی/ایرانی دوران خود بود.»

سورنا سردار دلیر پارتی معاصر اشک سیزدهم، ارد اول (قر. اول ق م.) وی از نظر نژاد و ثروت و شهرت پس از شاه رتبهٔ اول را داشت و بسبب نجابت خانوادگی در روز تاجگذاری پادشاه حق داشت که کمربند شاهی را بکمر بندد. سورنا ارد را به تخت نشانید و شهر سلوکیه را متصرف شد و اول کسی بود که بر دیوار شهر مذکور بر آمد و با دست خود اشخاصی را که مقاومت میکردند بزیر افکند. وی در این هنگام بیش از ۳۰ سال نداشت، مع هذا بحزم و احتیاط و خردمندی شهره بود و بر اثر این صفات کراسوس سردار رومی را مغلوب کرد، چه نخست جسارت و تکبر کراسوس و یأسی که بر اثر بدبختیها سورنا را دست داده بود، به آسانی ویرا در دامهایی افکند که سورنا برایش گسترده بود. با وجود این ارد بجای اینکه سورنا را پاداش نیک دهد، بر او رشک برد و نابودش کرد.[۲]
سورن یكی از سرداران بزرگ و نامدار تاریخ ، در زمان اشکانیان است كه سپاه ایران را در نخستین جنگ با رومیان فرماندهی كرد و رومیها را كه تا آن زمان در همه جا پیروز بودند، برای اولین بار با شكستی سخت و تاریخی روبرو ساخت. او جوانی بود آریایی، خردمند، نیکوچهره، تنومند، دلیر، بلندبالا، با موی بلند و ظریف که پیشانیبندی به سبک ایرانیان باستان بر سر می بست . وی از خاندان سورن یکی از هفت خاندان معروف ایرانی (در زمان اشکانیان و ساسانیان) بود. سورن در زبان فارسی پهلوی به معنی نیرومند میباشد. (نمونه دیگر این واِِژه در کلمه اردیسور آناهیتا یعنی ناهید بالنده و نیرومند بکار رفته است.) از دیگر نام آوران این خاندان ویندهفرن (گندفر) است که در سده نخست میلادی استاندار سیستان بود؛ قلمرو او از هند و پنجاب تا سیستان و بلوچستان امتداد داشت. برخی پژوهشگران او را با رستم دستان قهرمان حماسی ایران یکی میدانند. ذکر نام رستم در منظومه پهلوی اشکانی درخت آسوریک ارتباط او را با اشکانیان نشان میدهد.
ژولیوس سزار (Julius)، پومیه (Pompee) و كراسوس (crassus) سه تن از سرداران و فرمانروایان بزرگ روم بودند كه سرزمینهای پهناوری را كه به تصرف دولت روم در آمده بود، به طور مشترک اداره می كردند. آنها در سوم اكتبر سال 56 پیش از میلاد در نشست لوكا (Luca) تصمیم حمله به ایران را گرفتند.
كراسوس فرمانروای بخش شرقی کشور روم آن زمان ، یعنی شام (سوریه) بود و برای گسترش دولت روم در آسیا، سودای چیرگی بر ایران، دستیابی به گنجینه های ارزشمند ایران و سپس گرفتن هند را در سر می پروراند و سرانجام با حمله به ایران این نقشه خویش را عملی ساخت. وی فاتح جنگ بردگان و درهم کوبنده اسپارتاسلامح سردار قدرتمند انقلاب بردگان بود.
كراسوس (رییس دوره ای شورا) با سپاهی مركب از42 هزار نفر از لژیونهای ورزیده روم كه خود فرماندهی آنان رابرعهده داشت به سوی ایران روانه شد و ارد (اشك13) پادشاه اشكانی ،سورن سردار نامی ایران را مامور جنگ با كراسوس و دفع یورش رومی ها كرد. نبرد میان دو كشور در سال 53 پیش از میلاد در جلگه های میانرودان (بین النهرین) و در نزدیكی شهر حران یا كاره (carrhae) روی داد. در جنگ حران، سورن با یك نقشه نظامی ماهرانه و بهیاری سواران پارتی كه تیراندازان چیره دستی بودند، توانست یك سوم سپاه روم را نابود و اسیر كند. كراسوس و پسرش فابیوس Fabius (پوبلیوس) دراین جنگ كشته شدند و تنها شمار اندكی از رومی ها موفق به فرار گردیدند.
روش نوین جنگی سورن، شیوه جنگ و گریز بود. این سردار ایرانی را پدیدآورنده جنگ پارتیزانی (جنگ به روش پارتیان) در جهان میدانند. ارتش او دربرگیرنده زره پوشان اسب سوار، تیراندازان ورزیده، نیزه داران ماهر، شمشیرزنان تکاور و پیاده نظام همراه با شترهایی با بار مهمات بود.
افسران رومی درباره شكستشان از ایران به سنای روم چنین گزارش دادند: سورن فرمانده ارتش ایران در این جنگ از تاكتیك و سلاحهای تازه بهره گرفت. هر سرباز سوار ایرانی با خود مشك كوچكی از آب حمل میكرد و مانند ما دچار تشنگی نمیشد. به پیادگان با مشكهایی كه بر شترها بار بود ، آب و مهمات می رساندند. سربازان ایرانی به نوبت با روش ویِِژه ای از میدان بیرون رفته وبه استراحت می پرداختند. سواران ایران توانایی تیر اندازی از پشت سر را دارند. ایرانیان كمانهایی تازه اختراع كرده اند كه با آنها توانستند پای پیادگان ما را كه با سپرهای بزرگ در برابر آنها و برای محافظت از سوارانمان دیوار دفاعی درست كرده بودیم به زمین بدوزند. ایرانیان دارای زوبین های دوكی شكل بودند كه با دستگاه نوینی تا فاصله دور و به صورت پی درپی پرتاب می شد. شمشیرهای آنان شكننده نبود. هر واحد تنها از یك نوع سلاح استفاده می كرد و مانند ما خود را سنگین نمی كرد. سربازان ایرانی تسلیم نمیشدند و تا آخرین نفس باید می جنگیدند. این بود كه ما شكست خورده، هفت لژیون را به طور كامل از دست داده و به چهار لژیون دیگر تلفات سنگین وارد آمد.
جنگ حران كه نخستین جنگ بین ایران و روم به شمار می رود، دارای اهمیت بسیار در تاریخ است زیرا رومی ها پس از پیروزی های پی درپی برای اولین بار در جنگ شكست بزرگی خوردند و این شكست به قدرت آنان در دنیای آن روز سایه افكند و نام ایران را بار دیگر در جهان پرآوازه كرد و نام دولت پارت و شاهنشاهی اشکانی را جاودانه ساخت.
همانگونه كه دولت بزرگ هخامنشی در مرزهای خود در باختر برای نخستین بار با گسترش و کشورگشایی یونان برخورد کرد و پیشرفت یونان را در شرق و آسیا متوقف گردانید، دولت جهانگیر روم نیز در پیشرفت مرزهای خود در خاور، با سد قدرتمند ایرانی روبرو شد و از آن زمان به بعد گسترش و توسعه آن دولت در آسیا، پایان پذیرفت. پس از پیروزی سورن بر كراسوس و شكست روم از ایران، دولت مرکزی روم دچار اختلاف شدید شد. پس از این جنگ نزدیك به یك قرن، رود فرات مرز شناخته شده بین دو كشور گردید و مناطق ارمنستان، ترکیه، سوریه، عراق تبدیل به استانهایی از ایران گردیدند. رومیها برای جلوگیری از شكست های آینده و به پیروی از ایرانیان ناچار شدند ، به وجود سواره نظام در سپاه خود توجه بیشتری بنمایند.
بد نیست یادآوری شود که سورن پس از شاه مقام اول کشور را داشت؛ وی ارد را به تخت سلطلنت نشانید و به سبب نجابت خانوادگی در روز تاجگذاری شاهنشاه ایران کمربند شاهی را به کمر پادشاه بست. او به هنگام گرفتن شهر سلوکیه نخستین کسی بود که برفراز دیوار دژ شهر برآمد و با دست خود دشمنانی را که مقاومت میکردند به زیر افکند. سورن در این هنگام بیش از 30 سال نداشت.
اما شوربختانه سورن هیچ بهره ای از پیروزی بزرگ خود نبرد. ارد شاهنشاه اشکانی ناجوانمردانه بجای قدردانی، سپهسالار دلاور ایرانی را به شهادت رساند؛ پس از این رویداد ناگوار ارتش ایران دچار ضعف گردید و دیگر نتوانست در خاورمیانه و شام پیشروی نماید و در برابر روم تنها به مقاومت و دفاع پرداخت.منبع:پانویس‌ها
1. کتاب زندگی‌نامه کراسوس | برگهٔ ۲۱
2. فرهنگ معین
فرزند کوروش بازدید : 264 پنجشنبه 30 تیر 1390 نظرات (0)
هترا نیز یکی از آثار به جا مانده از دوران اشکانی است که امروزه در کشور عراق قرار دارد . شهر هترا دارای معماری خاصی است که می توان سه نوع تمئن ایرانی ، یونانی و رمی را در آن دید ، که مهمترین محوطه باستانی به جا مانده از دوران اشکانیان محسوب می گردد . تغیر دائمی مرزهای جغرافیایی از مشخصه های بارز تاریخ طولانی ایران است . در طول تاریخ این سرزمین کهن ، مرزهای ---------- و فرهنگی بارها تغییر شکل داده اند . اهمیت هترا وقتی آشکار می شود که بدانیم هیچ بنا یا محوطه ای با این درجه اهمیت از دوران اشکانیان در داخل مرزهای ایران باقی نمانده است . با توجه به معیارهای هترا در 290 کیلومتری شمال شهر بغداد و 150 کیلومتری جنوب غرب موصل قرار دارد . اما در دوران باستان این شهر در فاصله 50 کیلومتری شمال غرب پایتخت آشور باستان واقع بود . هترا از اوایل قرن اول میلادی ، قلمرو حکرآنی یک سلسله محلی بوده است . موقعیت جغرافیایی این شهر که مرز بین امپراتوری اشکانی و روم بود و در مسیر مهم کاروانهایی که از سمت شرق به سوی سوریه و پترا در اردن و بعلبک در لبنان و آسیای صغیر می رفتند ، قرار داشت موجب شده بود که روز به روز بر قدرت این شهر و حاکمانشان افزوده شود . در نتیجه این تحولات هترا که در آغاز یکی از هجده ایالت آمپراتوری اشکانی بود ، تبدیل به قلمرو کوچک و به نسبت مستقلی می شود . در دوران اشکانیان که ایران به صورت ملوک الطوایفی اداره می شد ، حکمرانان این شهر شاه خوانده می شدند و در سلسله مراتب پایینتر از شاه اشکانی که شاه شاهان خوانده می شد ، جای می گرفتند . شواهد باستانشناسی و ترجمه متن کتیبه های موجود در این شهر نشان می دهند که هترا در قرن دوم میلادی رونق گرفت و در همان دوران به میزان چشمگیری بر وسعت آن افزوده شده است . بر اساس همین شواهد ، دوران رونق هترا بسیار کوتاه بود و تنها پس از اندکی با سقوط این شهر به دست ساسانیان ، هترا برای همیشه خالی از سکنه ماند . خرابه و بقایای این شهر را جهانگردان اروپایی در قرن نوزدهم و نخست با جی راس در سال 1215 ه . ش و یا 1216 ه . ش کشف شد . به رغم اینکه برخی از محققان معتقدند ، سکونت و تمدن در این ناحیه از دوران آشوریها و یا در نهایت از دوران هخامنشیان آغاز شده است ، اما تا کنون هیچ مدرکی دال بر وجود شهر هترا پیش از دوران اشکانی به دست نیامده است و چنین ادعاهایی همگی مبتنی بر فرضیات هستند . نام این شهر برای اولین بار در سال 117 م ، در گزارش تراجان پادشاه روم که به بین النهرین لشکر کشی کرده بود ، ثبت شده است . سقوط هترا با شاپور اول ساسانی که به متروک ماندن ابدی این شهر منجر شد ، سپس به افسانه و داستان آمیخته شد و در حالی که هنوز رگه هایی از حقیقت را در خود داشت ، در داستانهای عربی و فارسی نقل گردید که از آن جمله می توان به کتابهای تاریخ طبری و تاریخ مسعودی اشاره کرد . در این میان داستان نازمیرا شاهزاده خانم هترایی که به علات عشق خود ، به شهر هترا خیانت کرد ، به ادبیات غرب نیز راه یافت و سرمایه خوبی برای هانس کریستین اندرسون نویسنده معروف دانمارکی در داستان شاهزاده خانم و نفود گردید . در مركز شهر بناي مستطيل شكل بسيار بزرگي قرار داشت كه تمنوس خوانده مي‌شد اين بنا كه مهمترين ساختمان شهر بوده شامل هفت تالار است كه داراي اندازه هاي مختلف هستند و به موازات يكديگر قرار گرفته اند. تالارها تماما داراي سقف ضربي هستند و ارتفاع آنها متفاوت است ، فضاي داخلي تالارها فضاهاي بسته‌اي نبودند بلكه به صورت ايوان‌هاي مسقفي رو به شرق ساخته شده بودند و تيرهاي استوانه‌اي شكل بلندي سقف آن‌ها را بالا نگه مي‌داشتند. وجود چنين ساختمان‌هايي باعث شد افرادي نظير ارنست هرتزفلد به اين نتيجه برسند كه احتمالاً ساكنان اين شهر در اين اماكن چادر برپا كرده و در اين چادرها به شيوه صحرانشينان عرب زندگي مي‌كردند. او به اين نتيجه رسيده بود كه شيوه ساخت اين ساختمان‌ها با ورود اشكانيان به اين ناحيه به سرعت در اين منطقه رواج يافته بود و ساكنان محلي اين نقطه هنوز خود را با زندگي در اين ساختمان‌ها وفق نداده بودند. زيارتگاه اصلي هترا در مركز اين بنا قرار گرفته به معبد بزرگ و يا ايوان بزرگ مشهور است. معبد امه (يا همان شمش) خداي خورشيد نيز درست در كنار آن قرار دارد. در اين محل و در ناحيه مركزي هترا علاوه بر اين دو معبد كه به خدايان هترايي تعلق داشتند معبدي هلنيستي (يوناني) با مجسمه‌هاي خدايان رومي و يوناني از جمله آپولو (كه در فرهنگ هترايي بالمارين خوانده مي‌شد)، پوسيون، اروس، هرمس و فورتونا نيز قرار داشت. معبد شهيرو، ايزدبانوي ستاره صبح نيز از ديگر ساختمان‌هاي مهم اين مجموعه بوده است. علاوه بر اين‌ها معبد ديگري نيز در ناحيه مركزي هترا وجود دارد كه محققان هنوز درباره آن به توافق نرسيده‌اند اما چنين به نظر مي‌رسد كه اين معبد زماني به پيروان آيين ميترايي تعلق داشته است. از تزئينات داخلي تالارها چيزي بدست نيامده است ولي فيلوستارت Philostrate تالار كاخ ها را چنين معرفي مي نمايد. «تالاري است كه بوسيله طاقي پوشانيده شده است و زير آن طاق دانه هايي از لعل كبود نشانده اند بطوريكه بصورت آسمان در آمده است. روي زمينه آبي سنگ هاي قيمتي تصوير خدايان را از طلا مي ساختند كه مانند ستارگاني كه در آسمان باشند ، مي درخشيدند. در اين تالار پادشاه مي نشست و اجراي عدالت مي كرد». به نظر مي رسد كه ساختمان هاي زمان اشكاني از نظر طرح و ساختمان و حتي تزئينات داخلي كاملا شرقي بوده و فقط نماي خارجي بنا را به سبك يوناني يا يوناني- رومي تزئين مي كردند. از آن جايي كه مركز اين شهر به معابد خدايان گوناگون تخصيص داده شده و هيچ اثري از وجود كاخ شاهي در اين ناحيه به چشم نمي‌خورد بعضي محققان به اين نتيجه رسيده‌اند كه اين شهر يك شهر مذهبي و مقدس بوده و نوعي حكومت مذهبي بر آن حكمراني مي‌كرده است. با اين حال نمي‌توان انكار كرد كه هترا قدرت و توان مالي و رونق اقتصادي‌اش را مديون نقش اين شهر به عنوان يك مركز تجاري بوده است. امروزه از طريق الواح و نوشته‌هاي بر جا مانده مي‌دانيم كه معبد اصلي و معبد امه (يا شمش) اوايل قرن دوم ميلادي ساخته شده‌اند. معابد كوچك‌تر و زيارتگاه‌هايي كه به شيوه يوناني ساخته شده‌اند بايد از قدمت بيشتري نسبت به اين بنا برخوردار باشند.
فرزند کوروش بازدید : 180 پنجشنبه 30 تیر 1390 نظرات (0)
سلسله پارتیان(Parthian) یا اشکانیان(Arsacid) ، پس از مادها(Median) و هخامنشیان(Achaemenid) ، سومین امپراطوری آریایی سرزمین ایران است که با در هم شکستن سلوکیان(Seleucids) ، سرزمین ایران را از آخرین بازماندگان اسکندر بازپس گرفت. مرزهای قلمروی آنها ــ در اوج قدرت ــ از امپراطوری چین تا امپراطوری روم را شامل می شده است.

وجه شناسایی اشکانیان خصوصا در تاریخ غرب ، نبردهای آنان با امپراطوری روم (Roman Empire)است. اشکانیان مرزهای امپراطوری روم را به کاپادوسیا(Cappadocia) محدود کرده بودند. آنچه جنگهای اشکانیان در برابر رومیان را برای مورخان غربی جالب توجه کرده است ، پیروزی های اشکانیان به علت سواره نظام زره پوش و استراتژی نظامی خاص آنها است.

به نقل از منابع تاریخی غرب ، در سال ۵۵ قبل از میلاد ، کِراسوس(Marcus Licinius Crassus) امپراطور روم ، در پی گسترش قلمروی روم برمی آید. در این بین پیروزی بر پارتیان را افتخار آمیزترین می پندارد و با سپاهی عظیم ، و همچنین با کمک حاکم ارمنستان ــ که در آن زمان بخشی از امپراطوری ایران بود ــ از راه سوریه به مرزهای ایران هجوم می آورد. شاه اشکانی ، اُرد دوم ، سپاهش را به دو بخش تقسیم می کند . بخش اول ، که اکثرا شامل سربازان پیاده نظام بود را برای تنبیه ارمنیان به ارمنستان فرستاد . و بخش اصلی سپاه را که علاوه بر ۹۰۰۰ سوار کماندار ، ۱۰۰۰ سوار زره پوش را نیز شامل می شد ، به فرماندهی سورنا(Surena) ، به جنگ متجاوزین رومی می فرستد. شمار سپاهیان کراسوس در این میدان بالغ بر ۴۳۰۰۰ نفر بود! سپاهیان در شهری به نام "کارها"(Carrhae) به هم می رسند و نبرد سختی در می گیرد. در نهایت رومیان به سختی شکست می خورند. ۲۰۰۰۰ کشته ، ۱۰۰۰۰ اسیر و ۴۰۰۰ زخمی ، بخشی از دستاورد کراسوس در تجاوز به قلمروی ما بود . مورخان اروپایی در برابر این پرسش که " تلفات پارتیان چقدر بوده ؟" تنها یک پاسخ داده اند : " تقریبا هیچ " ! این مورخین پس از بررسیهای تاریخی علت پیروزی مطلق پارتیان را در دو چیز می دانند: یکی زره-پوشان و دیگری کمانداران ورزیده سبک اسلحه پارتی.

زره های اختراعی در سپاه اشکانی که تمام اعضای بدن را می پوشاند - اين زره ها ، بعدا در تمام دنيا متداول گشتسواره نظام زره پوش ( heavy cavalry ): اگرچه که استفاده از زره آهنین برای حفاظت از جنگجویان در دورانهای قبل از اشکانیان ، و در سرزمین های دیگر نیز متداول بوده است اما زره های قدیمی تنها برای محافظت از قسمتهای مهم بدن همچون سر و سینه مورد استفاده قرار می گرفت. "سنگین- زره پوشان" اشکانی بخش برگزیده(elite members) سپاه ایران را در زمان سورنا تشکیل می دادند. خاصیت این زره ها این بود که تمام بدن را می پوشاند به طوری که هیچ قسمتی از بدن سرباز دیده نمی شد. این اولین بار بود که چنین زرهی در دنیا اختراع شده بود و حتی کهنه کار ترین جنگجویان رومی نیز در تمام سوابق خود ، چنین زرهی ندیده بودند. بعدها این زره توسط ساسانیان تقویت شد و چنان مورد توجه رومیان قرار گرفت که Ammianus Marcellinus سوار زره پوش پارسی را چنین با تعجب تصویر می کند: " شوالیه(knight) پارسی لباسی تمام آهنین دارد. تمام اعضای بدن او در میان ورقهای قطور فلزی پوشیده اند و در بین اعضا ، مفصلهای فلزی قرار دارند. با مهارت تمام ،جمجمه ای فلزی سرش را فرا گرفته است. هیچ پیکان و نیزه ای در او اثر نمی کند . شاید تنها راه نفوذ بر آن، باریکه کوچکی باشد که از طریق آن می بینند و یا سوراخهای ریزی که برای تنفس تعببه شده اند. و نیز اسبهایشان توسط پوشش چرمین محافظت می شوند" . زره اشکانی بهینه سازی شده در دوره ساسانی ، دقیقا در طاق بستان کرمانشاه تصویر شده است. چندی بعد این نوع زره توسط شوالیه های رومی مورد استفاده و بهینه سازی قرار گرفت و تا قرون وسطا متداول بود.

طاق بستان( دورهء ساسانی) کرمانشاه - در قسمت پايين ، زره شواليه پارسی و نيزه بلندش ، بوضوح نمايان است.استراتژی نظامی خاص اشکانیان ، جنگهای نامنظم توسط کمانداران ورزیده بود که شالودهء ارتش اشکانی را تشکیل می دادند. گروههای سوارکار سبک-اسلحه ، در سپاه اشکانی تربیت می شدند که سوارکاران چالاک و کمانداران قابلی بودند و می توانستند در حال سوارکاری ، از هر سویی، هر هدفی را نشانه روند . علاوه بر این ، تمرینات گروهی پیوسته آنها ،در میدان نبرد ، الگوهای نامنظم ولی هدفمندی از حرکت اسبها را ایجاد می کرد، که به نحوه ای غیر قابل پیشبینی ،به هر سمت و سویی می تاختند و به طور فردی یا گروهی شلیک می کردند. تاکتیک تفکیک شدن سپاه عظیم اشکانی به گروههای متعدد سوارکاران پارتی ، که به هر طرف می تاختند ، باعث از هم گسیختن لژیون روم شده و با توجه به برتری های فردی و گروهی اشکانیان ، پیروزی را نصیب آنها می کرد.این تاکتیک در غرب Parthian shot نامگذاری شده است. تواناییهای خارق العادهء آنها ،در غرب چون ضرب المثل روایت می شد. قطعه زیر نوشتهء آرتور کونان دویل(Sir Arthur Conan Doyle) خالق داستانهای شرلوک هلمز(Sherlock Holmes books ) است.

پارتیزان(partizan) واژه‌ای فرانسوی است و می‌‌نماید که از نام پارتیها(Parthian) گرفته شده باشد. پارتیزان به رزمنده جنگهای نامنظم می‌‌گویند. شناخته شده‌ترین جنگهای پارتیزانی در جنگ جهانی دوم بود که مردمان سرزمینهای اشغالی به دست آلمانیها ، رو به نبردهای پارتیزانی آوردند. پارتیزانها دارای نظم یک سرباز ارتشی نیستند و برای آرمان ویژه‌ای نبرد می‌‌کنند.در نبردهایشان کمتر نشانی از سامانه‌های به روز ارتشها می‌‌توان دید. بیشتر آماج ایشان آزار دشمن و زخم زدن به آنهاست. بیشتر رویه پارتیزانهای پدافندی است تا تازشی. امروزه در ارتش ایران و سایر نهادهای رسمی کشور همچون صدا و سیما ، به جای واژهء جنگ پارتیزانی ، از جنگ اشکانی استفاده می شود که قابل تحسین است.
فرزند کوروش بازدید : 202 پنجشنبه 30 تیر 1390 نظرات (0)
از ابتدای تمدنهای بشری حکام بوجود آمدند. تمدن اولیه یعنی شهر نشینی و ایجاد طبقات اجتماعی و نوشتن، به روایات مختلف حدود ۷ یا ۸ یا ۱۰ هزار سال پیش از بین النهرین و ایران آغاز گردید. کسی بدرستی نمیداند اول حاکمان بودند یا اول مردم درست مانند، ضربالمثل تخم و مرغ. در هر صورت حاکمان برای به تبعیت کشیدن مردم، دست به ترفند های مختلف زدند، از فرقه ها و دین های عجیب و غریب، تا خرافات و دروغ گفتن و نوشتن ( در کتیبه معروف داریوش ذکر است ). بسیاری از نوشته ها و کتیبه ها و داستانها از، این ترفند هاست که هنوز تا همین لحظه ادامه دارد. یکی از مهمترین آنها، دروغ حمله الکساندر به ایران است. پردازندگان داستان اسکندر مقدونی، که حدود ششصد سال پس از مرگ او داستانش را بدین صورت پرداخته اند توجه نکردند، نخستین عامل پیروزی در جنگها، فزونی شمار جنگ جویان و برتری سلاح و سازو برگ و سابقه و تجربه فرمانده هان در لشکر آراییها و نبرد ها ست، همراه با آ گاهی دقیق از سرزمین های دشمن و اقتصاد آن.
دروغگوهای درتاریخ ما جولان میدهند مانند، چنگیز و مارکوپلو و دهها مسئله مهم تاریخی و جغرافیایی و ---------- دیگر و افشا گری های متعدد، و راه کارهای نوجهت شناسائی دروغها وحذف آنها از تاریخ ایران عزیز در وبلاگ انوش راوید به نام: جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران. ما که نمی توانیم به جهان بگوییم چه بنویسید، چه ننویسید چه بسازید یا چه نسازید، باید اول پیروزی دروغی اسکندر، و بسیاری دروغهای دیگر از کتابهای درسی ایران حذف شود، ده پانزده سال پیش، بارها به کتابهای درسی نوشتم عکسها ونوشتهای الکساندر یونانی وبقیه دروغها را بر دارید، و جواب ندادند یا سر بالا دادند. بخود رحم نمیکنیم آنوقت از پول پرستان توقع داریم. بعد برویم یخه ۳۰۰ ها را بگیریم. اسکندر مقدونی جوان بیست ساله تهیدست و بی تجربه از سرزمین کم جمعیت، و با اقتصاد نا چیز نمی توانسته بدین آسانی به پا خیزد و امپراطوری بزرگی را متلاشی کند
فرزند کوروش بازدید : 206 پنجشنبه 30 تیر 1390 نظرات (0)
از نوشته هاي پلوتارك، ديودورس سيكلوس و اسناد ديگر چنين بر مي آيد كه ركسانا (روكسانا) زن ايراني اسكندر مقدوني و پسر 13 ساله او اسكندر چهارم در آخرين روز پاييز سال 310 پيش از ميلاد به دست كاساندروس (حکمران مقدونيه و چند شهر خودمختار يونان و يکي از چند جانشين اسکندر) مسموم و مقتول شدند. كاساندروس كه تاريخ از او به نام مردي بسيار جاه طلب و خشن نام برده است آرزوي سلطه بر سراسر سرزمين هايي را داشت كه اسكندر مقدوني تصرف كرده بود.

وي پيش از مسموم كردن ركسانا، با از ميان برداشتن بسياري از رقيبان، عملا فرمانرواي همه يونان و مقدونيه شده بود كه اسكندر چهارم به عنوان جانشين پدرش اسما پادشاه آن مناطق بود.

كاساندروس قبلا المپياس مادر اسكندر و حامي نوه اش - اسكندر چهارم را از ميان برداشته بود. كاساندروس به اين جهت چشم ديدن اسكندر چهارم را نداشت كه مورد حمايت حكام محلي ايران زمين بود. كاساندروس به بهانه حراست از اسكندر چهارم، او و مادرش را از درباريان جدا كرده و منزوي ساخته بود و در همين انزوا آنان را مسموم كرده بود. روكسانا دختر ساتراپ (استاندار) تخارستان و سغديانا بود (كه داريوش در كتيبه بيستون از اين مناطق به عنوان ساتراپي هجدهم ايران نام برده است). اين ساتراپي شامل شهرهاي بلخ، سمرقند، خجند، بخارا و ... آخرين ايالت ايران بود كه به تصرف اسكندر درآمد و بيش از هر ايالت ديگر در برابر او ايستادگي كرد. اسكندر پس از تصرف دژ مستحكم اين ايالت (تاجيكستان و شمال افغانستان امروز) به نام قلعه «آريا مازس» ركسانا را اسير و سپس با او ازدواج كرده بود تا خويشاوند ايرانيان شود (يونانيان اين ايالت ايران را بكتريا = باختريا مي نويسند و دژ كوهستاني آريامازس را سغديانا نام مي برند. سغديان امروز به فارسي قديم سغدا = سوغودا تلفظ مي شد.

ركسانا تلفظ يوناني روشنك است كه ايرانيان آن زمان، ستاره را كه نسبت به ماه روشني كمتري داشت «روشنك» مي خواندند).
ركسانا در سال 323 پيش از ميلاد و زماني كه اسكندر در بابل (جنوب بغداد امروز) درگذشت 18 ساله و اسكندر چهارم را حامله بود كه به خواست المپياس مادر اسكندر از بابل به مقدونيه منتقل شد.
کاساندروس پس از ازميان برداشتن ركسانا و پسرش اسكندر چهارم، مرگ اين دو را طبيعي و احتمالا ناشي از مسموميت غذايي اعلام و سپس با تسالونيكا خواهر اسكندر (عمه اسكندر چهارم) ازدواج كرد و تا سال 297 پيش از ميلاد به حكومت ادامه داد.
جاه طلبي هاي او از عوامل تجزيه متصرفات اسكندر بشمار آورده شده است.

تعداد صفحات : 13

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 129
  • کل نظرات : 15
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 6
  • آی پی امروز : 9
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 33
  • باردید دیروز : 6
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 61
  • بازدید ماه : 146
  • بازدید سال : 1,549
  • بازدید کلی : 54,979