loading...
دریای همیشه پارس
فرزند کوروش بازدید : 181 یکشنبه 09 مرداد 1390 نظرات (0)
آشوریان که حدود سه هزار سال پیش در بخشی از شمال عراق امروزی و سوریه زندگی می کردند شهر های عیلام و شوش متعلق به حکومت عیلامی ها در غرب ایران را تصرف و آن ها را با خاک یکسان کردند"آنها آمدند ، تخریب کردند ، سوزاندن ، کشتند ، دزدیدن و رفتند" و شرح عملکرد خود را در کتیبه ای بیادگار گذاشتند ، همچنین کوروش هخامنش پانصد سال بعد آشور و بابل را به تصرف خود در آورد و شرح ماوقع را در فرمانی از خود بیادگار گذاشت این دو گزارش در زیر آمده است تا، با فرهنگ همزیستی مسالمت آمیز ایرانیان آشنا شده و افتخار کنیم که ایرانی هستیم .

کتيبه آشور بانيپال پس از تصرف عیلام :

در این کتيبه بازمانده از آشور بانيپال که مربوط به سه هزار سال پيش است وداستان فتح عيلام و پايتخت آن، شوش، را شرح می دهد چنین آمده است :

«من شوش، شهر بزرگ مقدس، جايگاه خدايان و محل اسرار آنها را، به خواست آشور و ايشتر [خدايان آشوريان] فتح کردم... معابد عیلام را با خاک يکسان کردم، و خدايان و الهه هاي آنها را به باد يغما دادم. سپاهيان من به بيشه هاي آنان، که تا آن هنگام هيچ بيگانه اي از کنار آنها گذر نکرده بود، گام نهادند، اسرار آن را ديدند و به آتش کشيدند. من قبور شاهان قديم و جديد آن را... ويران و متروک کردم. [اجساد] آنها را در معرض آفتاب قرار دادم و استخوان هاي آنان را به سرزمين آشور آوردم... من [در] مدت يک ماه و بيست و پنج روز سرزمين عيلام را به بيابان ويران و لم يزرعي تبديل کردم. من در روستاهاي آن نمک و سيلهو پاشیدم. من دختران شاهان، همسران شاهان، همه خانواده هاي قديم و جديد شاهان عيلام، شهربانان، شهرداران شهرها... تمامي متخصصان، ساکنان مرد و زن.... چهار پايان بزرگ و کوچک را، که تعدادشان از ملخ بيشتر بود، به عنوان غنيمت جنگي به سرزمين آشور روانه ساختم... [از اين پس] از برکت وجود من، الاغ هاي وحشي، غزال ها و تمامي جانوران وحشي [در خرابه هاي آن] به آسودگي خواهند زيست. اکنون آواي انسان، و [صداي] سم چهارپايان بزرگ و کوچک، فريادهاي شادي... به دست من از آنجا رخت بر بسته است( نگاه کنيد به کتاب «تاريخ و تمدن بين النهرين»، نوشتهء يوسف مجيد زاده، ص 337 )

فرمان کورش پس از فتح بابل :

به تصديق مطالبی که در کتاب مقدس يهوديان و کتب تاريخی يونانيان آمده، هنگامی که بابل به دست لشگريان کورش گشوده شد، او فرمانی از اين قرار صادر کرد:

«آنگاه که سربازان بسیار من دوستانه در بابل گام برمی داشتند، من نگذاشتم کسی در جایی در تمامی سرزمین های سومر و اکد ترساننده باشد. من (شهر) بابل و همه ی (دیگر) شهرهای مقدس را در فراوانی پاس داشتم. درماندگان باشنده در بابل را که (نبونئید) ایشان را به رغم خواست خدایان یوغی داده بود(؟) نه در خور ایشان، درماندگی هاشان را چاره کردم و ایشان را از بیگاری برهانیدم... از ... تا (شهر) آشور و شوش و آکده، سرزمین اشنونا، (شهر) زمین مه – تورنو - دیر تا (پایان) نواحی سرزمین گوتیان و نیز (همه ی) شهرهای مقدس آن سوی دجله که از دیرباز ویرانه گشته بود (از نو باز ساختم) و نیز پیکره خدایانی را که در میانه ی آن شهرها بودند به جای های نخستین بازگردانیدم و (همه ی آن پیکره ها را) تا به جاودان در جای (نخستین شان) بنشاندم (و) همگی آن مردم را (که پراکنده بودند)، فراهم آوردم و آنان را به جایگاه های خویش بازگردانیم...» ( برگرفته از ترجمهء دکتر عبدالمجيد ارفعی)

درخت دوستی بنشان که کام دل ببار آرد *** نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 129
  • کل نظرات : 15
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 6
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 20
  • باردید دیروز : 6
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 48
  • بازدید ماه : 133
  • بازدید سال : 1,536
  • بازدید کلی : 54,966