loading...
دریای همیشه پارس
فرزند کوروش بازدید : 179 جمعه 29 مهر 1390 نظرات (0)
فردوسی بزرگ
که نامش خجسته باد
برتر ز مامن سیمرغ نامور
تا قاف قدرت اشعار پارسی
در قله های پر از افتخار و نام
بر مسندی بلند از عزت غنوده است


او، قهرمان قرن هاست
که ز دریای ژرف عشق
وزکهکشان درافشان پارسی
در آن شبان تیره و تاریک روزگار
صدها هزار گوهر یکتا ربوده است

از ذوق و از قریحه و طبع روان خویش
-در نظم پارسی-
کاخلی بلند و سرفراز
بدانسان بنا نهاد
که چون کوه بیستون
بعد از هزاره های آزگار
با آن فراز و فرود و نشیب ها
مویی زسربلندی و فرش نسوده است

فردوسی ار نبود
شیرازه های دفتر پیشینیان ما
با تار و پود گویش زیبای پارسی
در روزگار تیره و تاریک ظلم و جور
در پیش پای ترکتازی بیگانگان
آن سان گسسته بود که گویی نبوده است

فردوسی ار نبود
تاریخ پرشکوه نیاکان باستان
با آن شگفتی و آن افتخارها
چونان هزار دفتر دانایی و هنر
ناخوانده در قدم شوم تازیان
در کوره های آتش بیداد جهل و جور
یا شعله های گلخن حمام های خون
آن گونه سوخته بود
که گویی چو نقش های بر آب
از صفحه های دفتر گیتی زدوده است

او قهرمان قرن ها است
سراینده یی بزرگ
که با عشق پاک خویش
تاریخ باستانی ایران آرین
با قدرتی تمام به پاکی و راستی
در معرض قضاوت عالم ستوده است.

با آن شکوه و شوکت و زیبایی کلام
ده ها هزار شعر گرانبار پارسی
زیباترین چکامه و زیباترین سرود
در وصف قدرت ایران باستان
بهر تمامی دوران سروده است.

چون او دگر کجاست
هوادار پارسی
او سوشیانت ما و مسیحای دیگریست
کز بهر زنده کردن نام آوران ما
با آن بیان گرم اهورایی شگرف
بر کشتگان پر از افتخار قرن ها
جانی دوباره داده و فری فزوده است.

بار دگر:
نهاده بر لب فرزندهای ما
نام مقدس ایران باستان
آنگه به نظم خویش
دیده ی ناباوران دهر
یا چشم تنگ حسودان تیره دل
با وسعتی به شوکت شهنامه بزرگ
بر سر به سر گذشته ایران گشوده است

این رستخیز اوست
که تا روز رستخیز
زنده نموده ست
دگر باره در بیان
فر و شکوه و شوکت پیشینیان ما
وانگه به دفتر شهنامه ی بزرگ
با آن غرور و فخر و مباهات بی نظیر
تاج ملوک هفت کشور دنیای باستان
در بارگاه پرصلابت شاهنشهان ما
چون کاغذین کلاه خفیفی نموده است

کیست آنکه با تهمتن ما
در مصاف راستین
در پاسداری ازین مرز و بوم پاک
یعنی حریم حرمت ایران آرین
کوس برابری زند
خون سیاوش است
که جوشان و پرخروش
چون خون پاک ایرج ایران سرشت ما
جوشد هنوز
در رگ خوبان روزگار
وان مشتهای بسته و خالی دیگران
در پیشگاه حق و باطل دوران گشوده است

نام زنان ماست
که بر اوج شعر اوست
زیبا زنان و شیرزنانی وطن پرست
رودابه و فرانک و گردآفرید گرد
گردویه و منیژه و پوران و سیندخت
آزاده و به آفرید و فرنگیس و ارنواز
تهمینه و همای و کتایون و شهرناز
در عرصه های عشق و پاکی و جنگ و ستیزها
در بزم و رزم و میادین زندگی
هر یک چو تیزتک سواران پر غرور
گویی مراد خویش ز میدان ربوده است

آیا کسی به هفت گوشه ی گیتی شنیده است
زیبا و دلنشین تر از این
داستان نیک؟
آیا کسی شنیده است
چنین محکم و قوی
شعری چنان حماسه ی پر افتخار او
از هند و چین و مصر و ((یونان باستان))
یا در زبان و خامه ی قوی شنوده است
فردوسی ار چه سالهاست
که ز دنیای پر فسوس
رو در نقاب خاک خورایان کشیده، لیک
روح بلند اوست که چو سیمرغ نامور
افکنده است سایه پر افتخار خویش
تا بیکرانه های کشور ایران نامدار
از سراسر سواحل زیبای کاسپین
تا گوشه گوشه های خلیج همیشه فارس
گویی بر اوج قله ی البرز سربلند
نظاره بر شکوه اهورایی وطن
سرشار و سرفراز ز فر و فروغ و نام
بر مسندی بلند از عزت غنوده است
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 129
  • کل نظرات : 15
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 6
  • آی پی امروز : 11
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 51
  • باردید دیروز : 6
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 79
  • بازدید ماه : 164
  • بازدید سال : 1,567
  • بازدید کلی : 54,997