برای دیدن این عکس به اندازه بزرگ، روی این قسمت کلیک کنید.
به فرمان آشور و ایشتار، خدایان بزرگ و حامیان من ششصد نفر از لشکر دشمن را بدون ملاحظه سر بریدم و سه هزار نفر از اسیران آنان را زنده زنده در آتش سوزاندم.حاکم شهر را به دست خودم زنده پوست کندم و پوستش را به دیوار شهر آویختم. بسیاری را در آتش کباب کردم و دست و گوش و بینی زیادی را بریدم، هزاران چشم از کاسه و هزاران زبان از دهان بیرون کشیدم و سرهای بریده را از درختان شهر آویختم.
برای دیدن این عکس به اندازه بزرگ، روی این قسمت کلیک کنید.
وقتی که شهر بابِـل را تصرف کردم، تمام مردم شهر را به اسارت بردم. خانه*هایشان را چنان ویران کردم که بصورت تلی از خاک درآمد. همه شهر را چنان آتـش زدم کـه روزهای بسـیار دود آن به آسـمان می*رفـت. نهـر فـرات را به روی شهر جاری کردم تا آب حتی ویرانه*ها را نیز با خود ببرد.
در کتیبه آشور بانیپال (۶۴۵ پ*م.) پس از تصرف شهر شوش آمده است:
من شوش، شهر بزرگ مقدس را به خواست آشور و ایشتار فتح کردم من زیگورات شوش را که با آجرهایی از سنگ لاجورد لعاب شده بود، شکستم معابد عیلام را با خاک یکسان کردم و خـدایـان و الهه*هـایشان را به باد یغما دادم.
سپاهیان من وارد بیشه*های مقدسش شدند که هیچ بیگانه*ای از کنارش نگذشته بود، آنرا دیدند و به آتش کشیدند. من در فاصله یک ماه و بیست و پنج روز راه، سـرزمـین شـوش را تبدیل به یک ویرانه و صحرای لم یزرع کردم … ندای انسانی و … فریادهای شـادی … به دست من از آنجا رخت بربست، خاک آنجا را به تـوبـره کشیدم و به ماران و عـقرب*ها اجازه دادم آنجا را اشغال کنند.
برای دیدن این عکس به اندازه بزرگ، روی این قسمت کلیک کنید.
“… آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همه مردم گام*های مرا با شادمانی پذیرفتند … مَردوک (خدای بابلی) دل*های پاک مردم بابل را متوجه من کرد؛ زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم. ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد … نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید. وضع داخلی بابل و جایگاه*های مقدسش قلب مرا تکان داد. من برای صلح کوشیدم. برده* داری را برانداختم. به بد*بختی*های آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. خدای بزرگ از من خرسند شد.فرمان دادم تمام نیایشگاه*هایی را که بسته شده بود، بگشایند. همه خدایان این نیایشگاه*ها را به جاهای خود بازگرداندم. اهالی این محل*ها را گرد آوردم و خانه*های آنان را که خراب کرده بودند، از نو ساختم. صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم.”
کوروش پس از ورود به شهر بابل (در کنار رود فرات و در جنوب بغداد امروزی) فرمان آزادی هزاران یهودی را صادر کرد که قریب هفتاد سال در بابل به اسارت گرفته شده بودند. هزاران آوند زرین و سیمین آنان را که پادشاه بابل از ایشان به غنیمت گرفته بود، به آنان بازگرداند و اجازه داد که در سرزمین خود نیایشگاهی بزرگ برای خود بر پای دارند. رفتار کوروش با یهودیان موجب کوچ بسیاری از آنان به ایران شد که در درازای بیست و پنج قرن هیچگاه بین آنان و ایرانیان جنگ و خشونت و درگیری رخ نداد .